پاك سازى روح وجان ماههاى رجب وشعبان در واقع حكم خانه تكانى را دارد وبعبارت ديگر زمينه پاك سازى بشمار مى آيد، در اين ماهها فرهيختگان (آنهائى كه بخواهند پاك باشند) بامجموعه اذكار واعمال، خود را در كمپينگ آزمون بزرگ الهى قرار مى دهند.
در اين كمپينگ بزرگ مليونها داوطلب شركت مى كنند و با در دست داشتن علامت هاى مثبت درجات سرافرازى را طى نموده وبه بركت روزه، استغفار، حمد وشكر خدا، وقراءت (ياحفظ) سوره هاى قرآنى و دهها عمل ديگر، نام خود را درليست برندگان ثبت مى كنند.
آورده اند كه عبد الله بن مروان حمار كه ازبنى عباس بود و وليعهد مروان نيز به حساب مى آمد، از دست زمامدار وقت گريخته وبه پادشاه نوبه (اتيوبى فعلى وافريقاى آن روز) پناه آورده بود، جريان برخورد با پادشاه نوبه را براى منصور دوانيقى اينگونه بيان كرد:
ما به خاك نوبه وارد شديم، چند روز آنجا بوديم تا اينكه خبر ما به پادشاه رسيد، فرش وبساط وآذوقه فراوان براى ما فرستاد ومنازل وسيعى براى ماتعيين كرد، بعد خود با ٥٠ نفر از اصحابش به ديدار ما آمد، من از آنها استقبال كردم، صدر مجلس را پيشنهاد كردم، او روى زمين نشست
نيمه شعبان نزديك بود، حركت ملائكه به سوى خانه يازدهمين اختر تابناك تُند تر شده بود، هزاران هزار، دسته دسته، گلهاى بهشتى در دست، منظره جالبى درست كرده بودند.
شيطان در تكاپو افتاد، راههاى مختلف را پيمود، به دنبال خبر، همه درهاى ممكن را كوبيد، هيچ خبرى نبود، ترس شيطان بيشتر شد، هنوز از نشانه هاى پايانى جهان خبرى نبود، اين نگرانى او را كلافه كرده بود.
٢٧ رجب ولادتى ديگر از خورشيد، يا درخششى ديگر از نور، روزى كه خداوند حجت خود را برمردم گيتى تمام گرديد، وآئين پايانى را برگزيد.
رجب يكى از ماههاى برگزيده خداوند است، در اين ماه همواره بركت بشكل انبوه بر مردم سرازير گرديد، رحمت پروردگاه بشكل ديگرى نمايان شد و شكل تازه اى به خود گرفت. اين بار رحمت مجسّم گرديد وبراى جهانيان، نه يك دسته، نه يك قبيله وگروه، بلكه جهانيان.
سى سال پس از واقعه اى كه سال فيل نام گذارى شده بود، ودر روز ١٣ رجب، خداوند بامِدادى رنگين، و بارنگى پاك ناشدنى صفحه اى از صفحات گيتى را رنگ آميزى و رقم زد كه مى بايد ماندگار باشد، و بادرخشش فراوان.
مولودى كه جهان همانند او (باويژگيهايش) به خود نديده است، پا به عرصه گيتى بگذارد، با خصوصياتى باور نكردنى.
زايشگاهش عبادتگاه انس وجن، بوده وتا أبد خواهد ماند.
ماه رجب نامهاى مختلفى دارد:
)رجب) نامى پر احترام و نهريست در بهشت، سفيد تر از شير وشيرين تر از عسل.
)أصم) عظمتى فرا تر از همه ماهها نزد خداوند دارد.
)أصب) كه رحمت فراوان خداوند يكجا، همچو باران سيل آسا بر مؤمنين سرازير مى شود
تونتاب حمامى را ديدم كه هيزمهاى سبك وسنگين را بردوش گرفته نَفَس زنان به سمت كوره حمام خود ميرفت تا حمام دِه را روشن كند، مردمان روز جمعه به حمام رفته غسل واجب ومستحب را يكجا انجام دهند.
گفتمش: چونى (چگونه اى)؟
گفت: الحمد لله.
گفتمش: كار سختى دارى، از وضع خود راضى هستى؟
هم لباسى هاى ما، در مزارات مقدسه، بسيار مى شود كه گرفتار پرسشهاى مردم مى شوند وآن حالى را كه در زيارت دارند از دست مى دهند.
بسيارى وقتها شده هنگامى كه مشرف به زيارت اقا سيد الشهدا عليه السلام مى شوم، كسى مى آيد وسؤالى دارد، گاها استخاره لازم دارد، ولى درنتيجه آن حال وهوائى كه در هنگام زيارت به انسان دست مى دهد، آن حالت از بين مى رود.
مانند هر روز براي نماز صبح بيدارش كردم، نمازش را خواند ولى خيلى زود از جانماز برخواست وباحالت جدى به طرف من آمد وگفت حق من بر تو چيست؟
باتعجب بهش نگاهم را دوختم وگفتم: بسم الله الرحمن الرحيم، تو هر روز تاپيش از طلوع آفتاب تو جانماز بودى وهرچى دعابود ميخواندى، حالا چى شده كه زود جانمازت را ترك كردى، اين اولا.
ثانيا، اول صبح كسى حقش را مطالبه ميكنه؟
ثالثا چى شده؟
كجاحقت را پامال كردم كه اين جور طلبكارانه، اول صبح، اونم ناشتا (!) حقت را ميخواهى؟
آن هنگام كه امواج حق وباطل ميكوشيدند جهان اسلام را در تلاطم خروشان خود بكام گيرند، لازم آن بود كه سنجيده گام برداشت، دين خدا ورسالت ختمى مرتبت حفظ، حق درخشش خود را داشته باشد، اگرچه به قيمت از دست دادن حكومت ظاهرى باشد، در آن هنگام يورش بر در عصمت وطهارت انجام شده بود، فاطمه در بستر درد به خود مى پيچيد، طرفداران قدرت در پى آرام نمودن وضع سياسى بودند، چاره اى جز درخواست ملاقات با فاطمه نداشتند، وعلى نيز حفظ دين را در آن مى دانست كه خروش آتش فشان آرام گيرد.