ملائك دسته دسته

نيمه شعبان نزديك بود، حركت ملائكه به سوى خانه يازدهمين اختر تابناك تُند تر شده بود، هزاران هزار، دسته دسته، گلهاى بهشتى در دست، منظره جالبى درست كرده بودند.

شيطان در تكاپو افتاد، راههاى مختلف را پيمود، به دنبال خبر، همه درهاى ممكن را كوبيد، هيچ خبرى نبود، ترس شيطان بيشتر شد، هنوز از نشانه هاى پايانى جهان خبرى نبود، اين نگرانى او را كلافه كرده بود.

عمه خانم نيز خبر نداشت، نرجس خاتون نيز دو دل شده بود، عمه وعروس به يكديگر نگاه ميكردند، اقا فرموده بود ولادت نزديك است، امام خلاف نميگويد، ولى نشانه اى ديده نميشود.

عمه خانم چادر بسر كرده راهى اتاق اقا شد، اذن خروج بگيرد، بدين وسيله ميخواست مطمئن شود اشتباه نشنيده است، به درب اتاق نزديك شد كه اذن دخول گيرد، ندا از درون اتاق برخواست: عمه خانم امروز است كه وعده خداوند تحقق يابد.
عمه خانم، نه اعتراض گونه، كه جوياى خبر، گفت: پسر برادر از نرجس خبر گرفتم، گويا او هم منتظر نشانه هاست؟
اقا فرمودند: كه هم اكنون حجت برخلايق تمام ميشود، وحجت خدا براى اجراى فرمان پروردگار، به جهانيان، انس وجن، چهره زيباى خود را مينماياند.
نرجس خاتون در شكم خود حركتى احساس كرد، فرياد بر آورد: عمه خاتون، عمه خاتون …. وعمه خاتون كه منتظر اين وقت بود، دلش براى نزديك شدن اين حادثه عظيم طپش فراوان داشت، خود را درون اتاق نرجس انداخت، دست بر روى شكم مبارك گذاشت، گوش نهاد شايد كه با صدائى دل نشين آشنا گردد، وآنگاه بود آيه ( ونريد ان نمن على الذين استضعفوا ) را شنيد.
صدا در دل خفه كرد، ضربان قلب شدت گرفت، چشم در چشم نرجس دوخت، بانگاه هاى ويژه پيامها رد وبدل شد، گويا حركت هزاران هزار ملايك را احساس كرده است.

نرجس خاتون كه خود را براى خدمت به نوزاد پر بركت آماده كرده بود،  فرمايش چند امام بزرگوار در گوشش طنين انداخت كه: اگر زمان وجودش را درك كنم هر آينه تاپايان عمر خدمت گذارش خواهم بود.
نرجس خاتون در اين انديشه ها سير ملكوتى داشت كه ناگاه درد زايمان سراسر وجودش را فراگرفت. سقف اتاق باز شد، هودجى از آسمان پديدار گرديد، وملايك دسته دسته جهت تبريك به خاندان عصمت وطهارت پديدار گرديدند كه ناگاه فرياد برخواست كه اوست حجت خدا!
واين آيه در اذهان همه پديدار گرديد كه امروز دين شما تمام گرديد ونعمتهاى پروردگار برهمهبه حد كمال رسيد.
اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتى ورضيت لكم الاسلام دينا.
پس چه زيباست خلايق شكوفائى نعمتهاى خداوند را شكر گذار بوده واين جشنها را هرچه پاشكوهتر برگذار نمايند، وآنگاه به خود ببالند كه پذيراى هزاران هزار ملك هستند و از نسيم بهشتى بيشترين نصيب را داشته باشند.
٢٧ ارديبهشت ١٣٩٥
محمد تقى ذاكرى

به اشتراک گذاشتن با :