درفكر تو بودم كه يكى حلقه بدر زد!

هم لباسى هاى ما، در مزارات مقدسه، بسيار مى شود كه گرفتار پرسشهاى مردم مى شوند وآن حالى را كه در زيارت دارند از دست مى دهند.

بسيارى وقتها شده هنگامى كه مشرف به زيارت اقا سيد الشهدا عليه السلام مى شوم، كسى مى آيد وسؤالى دارد، گاها استخاره لازم دارد، ولى درنتيجه آن حال وهوائى كه در هنگام زيارت به انسان دست مى دهد، آن حالت از بين مى رود.

بسيارند دوستانى كه اين كار زائران را خوش ندارند، دوست دارند كه در هنگام زيارت حال كنند ودر عالم معنويت سير نمايند.

حق هم دارند، تا كسى اين حالت براى او پيش نيايد متوجه اين نكته نمى شود، ولى من تصور مى كنم اينگونه پيش آمدها يا امتحان الهى است ويا قبولى أعمال، زيرا كه بقول شاعر نيكو سخن: عبادت بجز خدمت خلق نيست!

من عموما احوال بزرگان معرفت را مطالعه مى كنم، سخنان آنهارا، عموما، ترجمه عملى كلام معصوم مى دانم، آنهارا جداى از مكتب أهل بيت عليهم السلام تصور نمى كنم، هنگامى كه در احوالات انها مى نگرم، اينكه ما براى خدمت به خلق بايد آماده باشيم را درميان حرفهايشان مى بينم.

اما آنهائى كه دوست دارند درعالم خودشان سير كنند، كم نيستند، ولى اين نكته را بايد در مغز خودمان بگنجانيم كه: اطاعت پروردگار در انجام دستورات اوست، ما هرگز نديده ايم يك معصوم، يك پيشوا، يك فرهيخته، از اينكه كسى رشته پيوسته او را كسيخت ناراحت بشود، ما هم در برابر دانسته هاى خود مسؤوليت داريم، زكات علم تعلّم است، زكات حال پيدا كردن ايضا حال دادن است.

بياد دارم ( وهميشه اين حالت در ميان جوامع ما تكرار مى شود) در ماههاى رجب وشعبان، ماههاى فضيلت، ماههاى رحمت الهى، ماههائى كه فرهيخته گان روزه مى گيرند، گاها كسانى مى آيند و اين فرهيخته را به يك وعده نهار، يك گل شيرينى، يك استكان چاى….. دعوت مى كنند، اگر اين فرهيخته حقيقتا فرهيخته باشد، نمى رنجد، خوشحال مى شود، زيرا كه دو پاداش نصيبش مى شود، يكى روزه كه مستحب مؤكد است، وديگر ثواب استجابت دعوت مؤمن است.

هردوى آن، مورد احترام شارع مقدس است، حديث در فضيلت هردو وارد شده است، اما چرا مى رنجد آنكه نمى خواهد استجابت كند، وچرا مى رنجد آنكه دعوتش پذيرفته نمى شود.

اين رنج نه بخاطر انجام ياعدم انجام آن كار است، بلكه بيشتر از اينست كه نمى دانيم كدام يك مورد قبول درگاه احديت است؟

آرى هنگامى كه روزه مى گيريم احساس اطاعت مى كنيم، ولى هنوز باور نداريم كه استجابت دعوت مؤمن هم اطاعت پروردگار است، دقيقا مانند كسى كه موز مى خورد، مثلا، وآنكس كه پرتقال مى خورد، هردو ميوه فوائدى دارند، وهيچگونه تعارضى بين آنها نيست، ولى مردم خواص پرتقال را فهميده ودرك كرده اند، أما خواص معجزه آساى موز را نفهميده اند، ولذا خيال مى كنند ميوه تزئينى است وجزء كماليات است!

در مثال بالا هم همين أمر صدق مى كند.

پس حقيقة اين تصور كه (درفكر تو بودم كه يكى حلقه بدرزد) رشته پيوسته را نمى گسلد، بلكه از مقامى به مقام والاترى مرتفع مى سازد.

محمد تقى ذاكرى

٧ آپريل ٢٠١٦

به اشتراک گذاشتن با :