قُبح در كردار ورفتار زمامداران

ازدير زمان است، هرگاه باران بارش ندارد، آسمان اشك خوشحالى براى مردم عرضه نميكند، زمين خشم گين ميشود، زلزله و ريزش صورت ميگيرد ودهها مورد منفى كه سبب مشكلات مردم وجامعه ميشود، از باصطلاح فرهيختگان حكومتى ميشنويم: بد حجابى، گناه مردم سبب قطع باران ويا زلزله و…. ميشود.

مشكل آنست كه مديران، مسؤلان، وزيران، مقامهاى مملكتى، بزرگان جامعه، أعم از حكومتى وغير حكومتى، عملكرد خود را در همين قانون جاى نميدهند، يعنى گناههايشان را جزو مسببات قحطى، خشكسالى، وريزش زمين و …. نميدانند، به ويژه كسانى كه لباس دين پوشيده اند.

از زمان درخشش نور اسلام تا كنون صدها حكومت باصطلاح دينى در جهان اسلام حكمرانى داشتند، همه خويشتن را جانشين خداوند متعال يا رسول گرامى اسلام و واجب الاطاعت ميدانستند.

تاريخ عملكرد ايشان را (جسته گريخته) ثبت كرده است، چه آنانكه صفحه سفيدشان بيشتر بوده يا صفحه سياهشان.

بنى أميه، بنى مروان، بنى عباس، دولت عثمانى و …. همه آمدند ورفتند وصفحاتى از تاريخ را رقم زدند، أما هيچكدام نتوانستند حكم خداوند را به اجرا در اورند، جز رسول گرامى اسلام وأمير مؤمنان (درود بى كران بر ايشان وخاندان پاكشان باد).

اين دو بزرگوار هم مانند همه مردم جهان، دوست و دشمن داشتند، دشمن نيز تاريخ را بنفع خودش نوشت، تلاش كرد زيبائيهاى گفتارى ورفتارى ايشان را زير سؤال ببرد، با اين حال نتوانست از درخشش نور صفحات دوران حكومتشان بكاهد.

بادقت در تاريخ كنكاش كنيم، تا بيشتر بدانيم، ولذا هنوز نخستين قانون اساسى كه رسول خدا براى دو قبيله اوس وخزرج (كه در مدينه زندگى ميكردند ودهها سال بايكديگر جنگ خونين داشتند) درخشان است.

ونيز نامه أمير مؤمنان كه براى مردم مصر نوشتند وبدست مالك اشتر نخعى دادند، ومنشور حكومتى ايشان قلمداد شد، هنوز در جهان درخشان است، ودر ساختمان سازمان ملل نيويورك نمادى از آن ساخته اند و بعنوان عادلترين حاكم تاريخ ثبت كرده اند.

ايشان چون تربيت شده خداوند بودند، و ارتباط باخداوند سبحان داشتند، توانستند حكم خداوند را دقيق بفهمند ودر جهان آنروز (كه باندازه ٥٠ كشور امروز گسترش داشت) به بهترين وجه  برجامعه عرضه كنند، وبر همين اساس است كه غير از معصوم نميتواند حكومت اسلامى بر پاسازد.

ولذا كسانى كه معصوم نيستند وادعاى حاكميت قانون خدا دارند، وخويشتن را جانشين معصوم پنداشته و واجب الاطاعت ميدانند، بايد باور داشته باشند كه نبايد وجودشان دين ستيز شود، وچنانچه بخواهند به حكم خداوند نزديك باشند بايد قطعاً وبدون عوام فريبى شورائى متشكل از مراجع تقليد (حقيقى نه پرورشى) كه مورد تقدير واحترام مردم هستند تشكيل داده واحكام شرع را از اين شورا بگيرند، شايد كه به حكم اسلام نزديكتر باشند.

اين مسؤلين، چنانچه گفتار ويارفتارشان مطابق حكم خدا نباشد، در حق مردم ظلم وستم انجام داده اند، اين را من نميگويم، قران كريم در سه ايه (از سوره مائده) ايشان را كافر، ظالم وفاسق معرفى كرده است.

پس هرگونه ظلم ايشان ميتواند مانع خيرات وبركات زمين وآسمان باشد، خواه ايشان مدير يك اداره ياكارخانه كوچك باشند يا بزرگ، وزير ومسؤل مملكتى باشند يا عالم ربانى، ظلم ظلم است، فرق نميكند ظالم در چه لباسى درايد.

جامعه بايد حق شناس باشد تا بتواند رهروان آن را بشناسد، اين فرمايش أمير مؤمنان عليه السلام است.

قسمت اول – قُبح قبيح (!)

قسمت سوم – قُبحى كه فرهنگ نشده است؟

به اشتراک گذاشتن با :