بنى عباس ها، هر روز بيشتر

پس از انتشار مقاله (فرعون نهفته يا امتحانى ديگر) نامه هائى دريافت كردم كه حاصل بعضى از ايشان اين بود:

١- اگر ما كه شيعه هستيم وخدمتگذار اهل بيت، اين پولها را نگيريم، ديگران كه دشمن اهل بيت هستند، آنها خواهند گرفت، ما اقلاً براى همكيشان خود خرج ميكنيم وكار خير ميكنيم.

٢- همه مردم كار خير شايد نكنند، ولى حاضر هستند براى زيارت عتبات عاليات هزينه كنند.

٣- من هم خرج دارم، هنگاميكه درامد ندارم، بناچار بايد از اينگونه موارد استفاده كنم.

اين نوع درامد حرام نيست(!).

٤- براى زائر، مستحب است كه در راه زيارت بيشتر هزينه كند تا ثواب بيشتر داشته باشد.

درپاسخ اين عزيزان ٣ داستان نقل ميكنم.

١- درتاريخ اورده اند روزى حضرت صادق عليه السلام از راهى عبور ميكردند، عارفى كه به عرفان شهرت يافته بود را ديدند كه از نانوا ٥ دانه نان سرقت كرد، ايشان از عمل اين باصطلاح عارف تعجب كردند، در پى رفتند تا اورا موعضه كنند، ناگهان ديدند اين عارف به ٥ فقير برخورد كرد وبه هر يك از ايشان يك عدد نان داد، وراهى مسجد شد.

حضرت به او رسيدند واز اين عمل او جويا شدند، او كه حضرت را نميشناخت گفت: من ٥ نان سرقت كردم، وبه پنج فقير دادم، گناه ٥ نان ٥ عدد است ولي ثواب دادن ٥ نان به فقير ضرب در ١٠ ميشود، پس من ٥٠ ثواب تحصيل كردم، ٥ تاى ان بابت سرقت من. والباقى سود من از اين كار خير است.

حضرت با بيان دلائل شرعى وعقلى فرمودند: تمامى ثوابها مال صاحب نانها، وگناه سرقت به حساب شما نوشته ميشود.

پس نه تنها ثواب براى شما نبود، گناه كار زشت سرقت هم به حساب شما نوشته شد.

٢- زمان مرجعيت مرحوم ايت الله العظمى سيد محمد شيرازي در كربلاى معلى بود كه مرد ميانسالى امد و گفت: من معلم شنا هستم واز من خواسته اند دختران نونهال را تعليم كنم، اگر هركسى غير از من باشد، ممكنه به دختران نوجوان طمعكار شود واز انها سوء استفاده كند، ولى من چون سن  و سالى از من گذشته به انها طمع نخواهم كرد.

ايشان فرمودند: چرا شما گناه بكنيد، بگذاريد اين گناه را كسى ديگر بكند.

وانگهى شما ميتوانيد به يك خانم محرم خودتان ياد بدهيد تا او عهده دار تعليم شناى بانوان را برعهده گيرد.

٣- در سفرى بسمت عراق محبور بودم  شبى ترانزيت در استانبول بمانم، آن شب را با يك سياستمدار عراقى هم هتل شدم، از هر درى سخن گفته شد، تا اينكه موضوع سرقتهاى ملياردى سياستمداران شيعه در دوران پس از سقوط صدام حسين در عراق شد، ايشان باخونسردى فراوان گفت: شيعه سرقت نكند، سنى ميكند، كُرد ميبرد، شيعه بخورد بهتر نيست؟

به ايشان گفتم: در تاريخ عاشوراء آمده است كه ارتش ابن سعد به خيمه هاى امام حسين عليه السلام يورش برده وغارت كردند، يكى از غارتكران درهنگاميكه گوشواره را از گوش دختركى ميكشيد، گريه ميكرد.

آن دختر بچه  به او گفت: گوش من را پاره كردى وخون جارى شد، حال چرا گريه ميكنى؟

آن مزدور گفت: گريه من بر مظلوميت شما خاندان عصمت وطهارت است(!)

دخترگ گفت: ما را غارت ميكنى وبر مظلوميت ما گريه ميكنى؟

مردك گفت: من نكنم كسى ديگر ميايد وغارت ميكند وطلاى شما را ميبرد(!)

حال داستان واسطه هاى گرفتن ويزا براى زيارت عتبات عاليات، همانند حالات مذكور در تاريخ است.

يعنى تاريخ ورق ميخورد، وهر روز چهره هاى جديد ترى در ليست عاملان بنى عباس ثبت نام ميكنند.

خداوندا، ما را از اين امتحانها نجات فرما. آمين

١٨ ذى قعده ١٤٤٢

به اشتراک گذاشتن با :