كى بود كى بود من نبودم

(1)

سال گذشته باخبرشدم دونفر از فعالان مذهبى كه زن وشوهر بودند تصميم گرفتند از يكديگر جداشوند، دخالت نكردم، چون ازمن نخواسته بودند، و تا از كسى نخواهند، قانونا وشرعا، نمى تواند آن شخص در امورديگران دخالت كند.

تا اين كه درروز شهادت امام عسكرى(ع) هشتم ربيع الاول دعوت شدم منزل يكى ازدوستان جهت حل وفصل موضوع، من ضمن حرفها اين عبارت را گفتم: چرابايد در روز شهادت پدر امام زمان (عج) دونفر از فعالان مذهبى كه درجامعه به امام زمانى معروفند بايد در مثل چنين روزى از هم جدا شوند ….، وبالاخرة موضوع نه آن روز بلكه هيچ روزى حل نشد، زيرا مرد كه تا آن روز اصرار برطلاق داشت، منكر طلاق شد وهمسر كه همه پلهاى پشت سرش را خراب مى ديد اصرار برطلاق كرده بود، وتعهدات شوهر را قابل قبول نمى ديد ومعتقد بود شوهر به حرفش عمل نمى كند و ……

بعدها معلوم شد بارايزنى دوستان طرفين، مساله به جدائى حل وفصل شد به اين قرار كه همسر(زوجه) وكيل نگيرد ومقدارى پول دريافت كند وبدون مرافعه ودادگاه و از يكديگرجداشوند.

مهم نيست پول دريافت شده چه قدر بوده، وچه قدر كارائى داشته، ومهم نيست مقصر كيست، چون دردعواها ومرافعه ها حلوى تقسيم نمى شود، وهمه تقصيرهارا به گردن يك ديگر مى اندازند، وگاها به گردن واسطه ها و

ولى مهم آنست كه يك زندكى (پس از 25 سال يا بيشتر) متلاشى شد.

(2)

پس از بازگشت از سفر حج امسال 1432 باخبرشدم يكى از عزيزان ايمانى باهمسرش اختلاف پيداكرده به پليس زنگ زده شده وشكايت شده وشوهربه زندان افتاد وومعلوم نيست كدام يك از ايشان شكايت كرده وكدام به پليس زنگ زده، چون هريك گردن ديگرى مى اندازه وخدا مى داند كدام راست مى گويد.

(3)

اصولا در همه موارد اختلاف خطاهائى بوده، وشيطان در توسعه آتش نقش مهمى ايفا كرده است، وحرفهاى دست وپا شكسته دوست وغريبه كه ميانجى گرى كرده ودخالت كردند درتوسعه دايره اختلاف نقش داشته است، وبى شك.

چون هرگونه دخالتى، هرچند اندك، وهرچند دوستانه ومخلصانه، مى تواند تار وپود خانه وكاشانه را متلاشى كند، چون انسانها درون وبرون دارند، دوست ندارند حرفهاشون از محدوده زندگى خارج شود، ودوستانى كه ميانجى گرى مى كنند براى آنكه بتوانند مسائل را حل كنند ناچار بايد بعضى مسائل مورد اختلاف را بدانند تا بتوانند حل كنند، وبدينگونه رازهاى زندگى فاش و.. خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

تصوركنيد: اگرهمسر(زوج) همسر خود را كتك بزند، به هر علتى (وهمه علتها قطعا حرام است) وهمسر(زوجه) به پليس شكايت كند، شوهر تاروزقيامت فراموش نخواهد كرد نتيجه كار را، هرچند خودش هم مقصر بوده باشد.

تا أبد الدهر خواهد گفت: من آن شب كه پليس مرا ازخانه خودم بيرون كرد تاصبح توماشين ياخانه فلانى خوابيدم و …. تصوركنيد همسرى كه عليه شوهرش به پليس شكايت كند، اين همسرنمونه است، با او مى شود زندگى كرد، به او ميتوان اطمينان پيدا كرد ؟

درغرب برعس اين تصور ممكن نيست ، بخاطر اينكه هركس مقصر باشد، فقط مرد ازخانه بيرون مى رود تا دادگاه تكليف موضوع را روشن كند.

البته اين كار خوبى است كه زن را ازخانه بيرون نمى كنند، زيرا اگر او را بيرون مى كردند باقى مانده زندگى هم متلاشى مى شد، وعموما مردها هم اين قسمت موضوع را قبول دارند.

بعضى مردها به وسيله همسر ويزا گرفته، گرين كارت مى گيره، شناسنامه مى گيره، وبعد از تمام شدن قضيه به همسرش پشت كرده وتمام تعهدات دينى واجتماعى خودش را منكر مى شود.

گاها، خانمها چنين مى كنند، با پول وتلاش شوهر مى آيند، درس مى خوانند، به مقام علمى يا اجتماعى مهمى مى رسند وآن وقت است كه منكر همه محبتها وفداكاريها شده و … وشوهر فداكار ديروز را از زندگى بيرون مى اندازند.

اينگونه افراد زحمات زيادى مى كشند، هزينه ها مى كنند، ومهمتر از همه اميدها مى بندند ودرنتيجه همه اميدها از بين مى رود.

اين گناه نابخشودنى تاريخ انسان است كه خوبيهاى افراد را ناديده بگيرد، وبا انكار تعهدات سبب منع خيرشود، وقران كريم قاطعانه با اينگونه افراد برخورد كرده واين كار را ويرانگرهستى تلقى نموده است.

ولذا معتقد هستم همه اينها مشكل است اما مورد بحث من نيست، زيرا من نمى خواهم درباره افراد ويا نوع مشكل صحبت كنم، عرض من جاى ديگر است.

اگر به قران كريم ومجموعه روايات اهل بيت (عليهم السلام) مراجعه كنيم خواهيم ديد:

وظيفه همسر(مرد) : اداره امور خانه است.

وظيفه همسر(زن): آماده نمودن بستر آرامش در زندگى است.

وظيفه زن وشوهر، هردو باهم، مودت ومحبت ورحمت  وتحمل مشكلات زندگى است.

قران كريم:

الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض. النساء 34

قوام باتشديد- يعنى مديريت كاردسته جمعى، مانند مدير دفتر رياست جمهورى، مديرمدرسه و … چون قدرت مديريت وتحمل مسؤوليت را دارد اين امر به أو محول مى شود.

وخلق منها زوجها وبث منهما رجالا ونساء. النساء 1

از يك جنس، يك نفس، يك مجموعه عواطف واحساسات، يك مدل گوشت واستخوان وآفريده شده اند، شايد براى آنست كه بتوانند يكديگر را درك كنند.

ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله . النور 32

هرگاه مشكلى بر اين زوج پيش آيد، خداوند مشكل هردوى ايشان را حل خواهد كرد، مشكلات متعلق به زندگى است نه متعلق به فرد. أعم از مشكلات اقتصادى، سازندگى، ادارى، و

ودرنهايت، مشكل أصلى به نظر من اينجاست كه تحمل حلال همه مشكلات است، وبه نص صريح قران است:

لاتدرى لعل الله يحدث بعد ذلك امرا (سوره طلاق 1) هيچ كس نمى داند عاقبت امور چيست، شايد كه خداوند مصلحت اين زوج را دراين مى داند كه خويشتن را آزمايش كنند، ودر نتيجه امتحانات است كه افراد قبول يا مردود مى شوند.

مشكل اصلى همين جا است، أفراد تحمل ندارند، تحمل هر امرافراد غريبه ومشكل كارى را دارند، وآن را حل مى كنند، با آن كنار مى آيند، با آن دست وبنجه نرم مى كنند، اما تحمل همسرشان را ندارند.

با وجود اينكه درفرمايش معصومين (عليهم السلام) تحمل خانواده وهمسر از مهمترين ها قلمداد شده، بهشت وعده داده شده، ورضوان من الله اكبر حاصل مى شود، ما مردم متوجه اين نكته نيستيم.

خيال مى كنيم اگر از اين فيلتر گذشتيم ديگر همه كارها حل مى شود، تمام مشكلات برطرف مى شود، غافل از اينكه زن همان زن است، رنگ وبوى آن فرق كرده، مرد همان مرد است شكل ظاهرى او عوض شده، همه مردان وهمه زنان همانند كه ديدي، هيچگونه فرقى بين ايشان نيست.

البته، با جدائى از اولين تجربه زندگى طرفين خسته مى شوند، سرشان به سنگ مى خورد، تجربه شان بيشتر مى شود، آنگاه تجربه دوم را باصبر وحوصله بيشترتحمل مى كنند، خيال مى كنند اين زن با آن زن، اين مرد با آن مرد فرق دارد.

اين شما هستيد كه خسته شديد !!!!

تازه دانستيد يك واحد پول باچه سختى وچه جان دادنى به دست مى آيد.

حال متوجه شديد يك من دوغ چند من ماست دارد

به اشتراک گذاشتن با :