آدم خوبى است اما !

با قرارقبلى زن وشوهر آمدند جهت طلاق شرعى، از خانم سؤال كردم: مطلب قابل بررسى است؟

خير آقا، باهم توافق كرديم براى طلاق.

گفتم: طلاق بد ترين حلالى است كه خداوند اجازه فرموده… خانم حرفم را قطع كرد وگفت: عرش خدا را به لرزه در مى آورد.

مرد: خانم خودش قرار گذاشته، من هم آمدم، هرچى ايشان بگه !

حرفش را قطع كردم وگفتم: درطلاق بايد مرد ازخودش اختيار داشته باشد، مجبورش نميشه كرد.

نه آقا، من با اختيارخودم آمده ام، وقبول دارم..

خانم حرفش را قطع كرد وگفت: براش فرقى نمى كنه، ايشان مذهبى هستند، معتقد هستند زن را خدا داده خداهم ميگيره !! اگر خدا ميخواهد چرا من غصه اش را بخورم، من مانند ايشان معتقد نيستم، ايشان چون مذهبى هستند خونسرد هستند، من نمى توانم، ما اختلاف فكرى زياد داريم

مرد آرام وساكت بود، گوئى نمى توانست حرفهاى خانم را منكر شود، ونمى خواست باخواسته او مخالفت كند، و واقعا معتقد بود خداداده خداهم ميگيرد.

خانم: آقا ازدواج ماهم باختيار ما نبود، پدرم گفت جوان خوبيه، من قبول كردم، پدر او هم گفته بود اين دختر خوبه او هم قبول كرده بود.

شوهر باوجود اينكه مخالف أصل طلاق بود ولى گفت: كجا را امضا كنم؟

برگه هارا نشانش دادم وگفتم: بسيارى از امور آدم خيال ميكنه قابل بحث وبررسى نيستند ولى درواقع … وخانم حرفم راقطع كرد وگفت: ما مدتها است از يكديگر جدا هستيم، من مدتها بود درفكرطلاق بودم، وقت نمى شد، بچه ها كوچك بودند ومن گرفتار آنها، الان هردوى آنها بزرگ شدند ودومى هفته قبل دانشگاه قبول شد، ديگر سببى براى تأخيرنمى دانم، ايشان هم براش فرقى نمى كنه، ما بيش از يك ساله كه باهم توماشين جائى نرفتيم، الان هم كه اومديم باوجود ترافيك، راه را هم گم كرديم، حدود يك ساعت توماشين، اين مرد از خونسردی حتی يك كلام حرف نزد، من نمى توانم با كسيكه براش هيچ چيز فرق نمى كنه زندگى كنم، زنگ مى زنم من امروز مريض هستم ناهار بگير وبيا تلفن را قطع مى كنه، بعد از 10 دقيقه زنگ مى زنه وميگه چي گفتى حواسم نبود مشترى داشتم

دربرگه ها نوشته بودم: همسر هنگام طلاق بايد پريود نباشد، وقبل از آن هم يك ماه حدودا بايد رابطه زناشوئى نداشته باشند، مرد امضا كرده روبه همسرش: اينكه نمى شه، ماهفته پيش باهم نزديكى كرديم، رابطه يعنى دخول…!

خانم با بى حوصله گى منكر معناى رابطه بود واین دخول هفته قبل را رابطه زناشوئى نمى دانست، وهردو از من معناى رابطه راجويا شدند، ومن حرف مرد را تأييد كردم وخانم نابا ورانه قبول كردوگفت: پس اين كه نمى شه، ما اين همه راه آمده ايم، دوباره هردوى ما بايد اين راه را بيائيم، نمى شه از ايشان وكالت بگيريد ومن طرف شما باشم؟

وكالت گرفتم وامضاء ها تمام شد و براى اجراى طلاق من مطالبه پول كردم ، خانم گفت: زياده دلم براش مي سوزه، ما كارمون خوب بود، 3 تا خونه داشتيم، استاك ماركت كه خراب شد همه را از دست داديم الان تو يك آپارتمان زندگى مى كنيم، ايشان اين مبلغ براش زياده

قرارشد ظرف 2 ماه آينده (ادامه اين پاكي حدود 20 روز، يك هفته پريود، يك ماه پاكى، يك هفته پريود) واز پريود که پاك شد به من تماس بگيرد وخبر دهد تا من طلاق را اجرا كنم، وايشان هروقت پول داشت حساب مارا بدهد، اگرهم از ما ارزان تر پيدا كرد، يا پشيمان شدند، به ما خبر دهند، آنها رفتند ومن از آنها چند خواهش كردم وبراى من چند سؤال اخلاقى شرعى مطرح شد.

خواهشهاى من:

اولا براى فرزندانتان ماجراى امروز را بيان نكنيد، آنها هردوى شما را باهم ميخواهند نه تنها تنها و

دوما، پيشنهاد مى كنم هروقت بچه ها مى خواهند بيايند، وتازمانى كه خانم ازدواج نكرده، باهم عقد محرميت بخوانند وجلوى بچه ها تظاهر به زندگى مشترك داشته باشند، اين نوع عقد صرفا زمان دار است واگر رابطه زناشوئى درميان نباشد عده ندارد، واگر هم شد حلال است، وبين خودشان (همان مرد وهمان زن) عده وجود ندارد اگر هم رابطه برقرارشود، پس مى شود هفته اى چند روز جدائى وچند روز آشتى ودربرابر يكديگر تعهداتى ندارند و … وعده اين نوع عقد به فتواى آقاى شيرازى فقط يك پريود است، وبه فتواى ديگران دو پريود، درحاليكه عده طلاق 3 ماه است.

أما آنچه براى خود من مطرح شد:

1 – سابقا براى مردم مهم بود عرش خدا به لرزه دربياد، ولى امروزه اصلا مهم نيست، يعنى كوچكترين خواسته هاى بادليل يا بدون دليل افراد مهم تر است از:

مخالفت أخلاقى با دستورخداوند.

زندگى برهم زندن، به خصوص پس از 25 سال زندگى مشترك و2 عدد فرزند كه يقينا آزرده خواطر خواهند شد.

2 – درست است قبول حرف خانم، هرچى ايشان بگه، از عقل وتدبير است، اما نه در برهم زدن زندگى، پس اراده مرد كجا است، زبان وعقل مرد اگر نتواند خواسته هاى خانم را مورد بررسى مجدد قرار دهد، به چه كارى خواهد آيد؟

3 – چرا نبايد براى يك شوهر ويا يك همسر، هيچ چيز فرق نكند، مگر انسان مجموعه اى از عواطف واحساسات نيست، مگر مى شود انسان در برابر امور بى تفاوت باشد.

4 – اين چه تعريف غلطى است از مذهبى بودن، مگرآدم مذهبى عقل وشعور انسانى ندارد، مگر امام صادق (ع) نفرمودند: مگر دين چيزي جز دوست داشتن ودوست نداشتن مى تواند باشد؟

مگررسول گرامي (ص) نفرمودند: باتعقل زانوى اشتر ببند؟

كجاى اين كار باتوكل سازگار است ؟

توكل أميد به خدا داشتن است وخود خورى نكردن، نه احساس مسؤوليت نداشتن، مگر مى شود يك مسلمان بى تفاوت باشد دربرابر امورى كه پيش مى آيد؟

اين تصورها آبروى اسلام وايمان را مى برد.

ما حق نداريم با تصور يا كردارغير صحيح خودمان آبروى اسلام را ببريم، شرعا حرام است، به ويژه اگر طرف ما آدم غير مذهبى باشد، ما نزد او آبروئى براى خدا واسلام نمى گذاريم، اين گونه أعمال اگر هم درأصل صحت داشته باشد باحكم ثانوى حرام وباطل است.

5 – خدا داده خدا ميگيره يعنى جبر، واسلام مخالف با جبر است، قطعا خدا داده است، واگر ازدنيا رفت، ومن مقصر نبودم، وهمه تلاشهاى خود را انجام دادم ولى نتوانستم او را زنده نگاه دارم، آنوقت است كه خدا داده، خدا هم مىگيرد، نه طلاق كه اختيارى است، واختيارش هم دست من است، ومن مى توانم بامحبت وبردبارى او را به زندگى اميدوار كنم.

6 – خون سردى كار خوبى است ولى نه درموارد زندگى با دیگران واحساسات يك انسان ديگر، نه دربرابرمسائل مهم وحياتى، وخلاصه خون سردى ضد خود خورى است، نه ضد مسؤوليت پذيرى.

7 – اختلاف فكرى از كمالات بشرى است، مظمون كلام قران است كه: وما شمارا دسته دسته بابينشهاى متفاوت آفريده ايم تا بايکديگر آشنا شده واز يكديگر عبرت گرفته و … وسپس پرهيزكارترين شما محترم ترين شما نزد خداوند خواهد بود.

اختلاف فكرى باعث رشد وكمال بشريت است، واز نعمتهاى خداوند است كه افراد متفاوت باشند تا قدرت گفتگو وحل مشكلات أفراد سنجيده شود، محك است، امتحان افراد دركشاكش روزگار ممكن است.

مگر ممكن است خداوند دو موجود را بايك بينش آفريده باشد، مگر ممكن است دوخون سرد مثلا، بتوانند بايكديگر زندگى كنند، يا دوخون گرم، از دوسيم فاز ونول ياد بگيريم، اين قانون طبيعت است، ما از قوانين خدا سوء استفاده مى كنيم، يا اينكه آن را نفهميده مورد عمل مثبت يا منفى خود قرار مى دهيم.

8 – درمورد انتخاب قبل از ازدواج، دو مساله مطرح است:

الف- ما چيزى نمى دانيم وپدران ما به ما پيشنهاد مى كنند.

ب – ما نمیفهميم ولى از ما سلب اراده مى كنند وما مجبور هستيم نظر انها را قبول كنيم.

درصورت اول طبيعى است چون جوانها تلخى وشيرينى را تجربه نكرده اند، همچون پدرانى به عنوان مشاور پيشنهاد كنند، واين روش معمول در گذشته است كه به جوان پيشنهاد مى كنند واو هم موافقت مى كند.

درصورت دوم، اگر جبر باشد ورضايت ندهند، ازدواج باطل است به اجماع فقهاى شيعه.

ولى اگر بعدا رضايت دادند ازدواج صحيح است.

وبهتر آنست كه پدران ومادران اطلاعات پسر ودختر را بيشتر كنند وخوبيها يا بديها را براى آنها روشن كنند.

اين كه پسر ودختر دركنارهم مدتى باشند تامعلوم شود مىتوانند زندگى كنند، يا دوران نامزدى را طولانى كنند تا معلوم شود مى توانند يا نه، اين طرح هم ثابت شده است كه باطل ودرصد طلاقهاى اخير با همين مشكل روبرو شده است، چون انسانها عاطفى هستند ونيز مى توانند تظاهر به خوبى كنند تا زمان بگذرد.

9 – از كمال عقل وتدبير است كه انسانها، به ويژه زن وشوهرها، درهمه امور بحث وبررسى داشته باشند، ولى قرار واقعى آنها زندگى باشد نه خوشگذرانى، تصميم هردو گذرانيدن امور زندگى وبررسى بهترين ها، ورسيدن به كمال ولذت عقل وخرد.

10 – اگر اين خانم كه مدتها درفكر طلاق بود، درفكر پيدا كردن راه حل، فكر خود را به كار مى گرفت بهتر نبود؟

11 – يكى ديگر ازعوامل طلاق كم بچه داشتن است، اين مقوله دشمنان مسلمانان است كه فرزند كمتر زندگى بهتر، خداوند بيهوده در خانمها قابليت حاملگی قرار داده است و تا سن 50 سالگى؟

اين بيهوده وعبث است كه مردها تا دم مرگ قابليت تكثير نسل دارند؟

اين اهانت به خداوند نيست كه برنامه هاى پيشنهادى خداوند را ناديده گرفته وما خود بخواهيم سيستم زندگى را به دلخواه خود عوض كنيم؟

به روزنامه ها نگاه كنيد، در انترنيت دقت كنيد، يهوديها قرص مى خورند تا دوقلوا حامله شوند، نسلشان زياد شود، ولى ما مسلمانها دلقك وار حرف نادرست را درست پنداريم.

شما مى توانيد دريك نمايشگاهى شركت كرده وقطعات يك اتومبيل را خود انتخاب كنيد وستوردهيد فقط اين قطعات را بكار گيرند؟

ما متأسفانه درهمه امور قائل به تخصص هستيم الا دركارهائى كه به خدا ودين مربوط است.

خداون فرموده: ومن أعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا. طه 124. هركس روى گرداند از ياد من زندگكى سخت ترى خواهد داشت.

ما براى گلودرد وسرفه وسرماخوردگى نزد دكتر متخصص مى رويم ولى از خداوند كه سازنده بشر است غافل مى شويم وخود طراح سالهاى طولانى زندگى خود مى شويم.

12 – در روايت آمده است از معصوم (ع): زندگى خود را به چند دسته تقسيم كنيد، براى امور زندگى، كار وتلاش و…، براى عبادت (كه همه زندگى ما عبادت است اگر براى رضاى خداوند قرارش دهيم) وقسمتى هم براى لذتهاى حلال.

ما در زمانى زندگى مى كنيم كه احساسات بيش ازتعقل كارائى دارد، وهيچگونه اشكالى هم ندارد، تازمانى كه مخالف عقل نباشد، پس چه اشكالى دارد كه وقتى هم براى همسر وفرزندان قراردهيم ودر آن وقت اجازه دهيم عقل واحساس ما همچون امواج راديوئى يكديگر را بيابند.

13 – رابطه زنا شوئى چند حكم دارد:

الف – بادخول غسل واجب مى شود فقط.

ب – بايد دل داد ودل گرفت، نه جسم.

ج – ادبيات زندگى يعنى عشق كردن.

د پيامبر اكرم (ص) فرمودند: پيش از دخول، اول بازيها وآمادگيها لازم است، كارى نكنيد كه پس از عمل زناشوئى، همسرانتان خودشان را با هرچيز ارضا كنند!

يعنى حتما بايد همسر ارضا شود، وگرنه اين رابطه صحيح نخواهد بود. وبرمرد لازم است اگر مشكلى دارد به پزشك مراجعه نموده وخود را علاج نمايد.

ودر اين گونه موارد دهها كتاب مذهبى نوشته شده وصدها حديث از قول رسول گرامى اسلام (ص) وامامان برحق(ع) بيان شده است.

رسول خدا به دامادش على (ع) دهها حديث در امور زناشوئى، زمان ومكان، چگونگى، و … تعليم فرمود.

14 – ودهها سؤال اخلاقى شرعى ديگر كه اين نوشتار گنجايش ان را ندارد.

2 ربيع الاول 1432 هجرى

به اشتراک گذاشتن با :