شكوفائى در مكتب علي

هركجا سخن از على أمير مؤمنان (عليه السلام) به ميان مى آيد، تنها سخن از شجاعت على (عليه السلام) است، گوئى هنر ايشان تنها در شجاعت خلاصه شده است. در عكسهائى كه از ايشان منتشر مى شود، همواره ايشان را جدي وباشمشير به نقش كشيده اند.

البته گاهاً در بعضى كتابها ونوشته ها، از علم و قضاوت ايشان نيز نام برده مى شود، أما از شكوفائى در ساختار شخصى و عملى ايشان، چه در زمان جنگ وچه در زمان صلح، به هنگام دولت، وبه هنگام عزلت، و… سخنى نيست، حال آنكه اين ويژگى در چهره و در كردار على بيشتر قابل درخشش است.

اينكه چرا سعى در پنهان اين ويژگى است، وچه كسانى تلاش مى كنند اين ويژگى پنهان بماند، دوستان نادان، يا دشمنان دانا، اين بماند، ما را فعلاً با آن كارى نيست، آنچه بحث فشرده ما مى تواند، پرده برداشتن از ويژگى شكوفائى در چهره درخشان على (عليه السلام) است.

شكوفائى را مى شود در چند واژه معنى كرد:

١خندان بودن وچهره اى گشاده داشتن، از دشمن سر سخت او نقل مى شود كه در على دعابه است (!) دعابه يعنى خوش مشرب بودن، لبخند بر لب داشتن، شوخ طبع بودن.

٢اميد دادن به ديگران، از ويژگيهاى معروف أمير مؤمنان (عليه السلام) أميد وار بودن وبه جامعه أميد دادن بود، در جنگها همه ياران همواره به ايشان تكيه داشته وتنها أميدشان همت والاى ايشان بود.

٣راه گشا بودن، در تمامى گرفتاريهاى أفراد، دولت، گروهها و… هركس به على پناه مى آورد، براى مشكل خود راه كار عملى پيدا مى كرد، ولذا دشمان ودوستان او همى گفتند: كل معظلة لها علي، يعنى هرمشكلى را تنها علي (عليه السلام) راه گشاست.

٤خلاقيت در راه حلها، تا آنجا كه يكى از سرسخت ترين دشمنان علي (عليه السلام) به ايشان گفت : تو چگونه بى آنكه فكر كنى، پاسخ مى گوئى وصحيح نيز مى گوئى؟

وعلى (عليه السلام) پنج انگشت خود را نشان او داد وسؤال كرد: اينها چند تا هستند؟ او بى درنگ گفت: ٥ تا، حضرت فرمودند: چرا زود پاسخ گفتى ودرنگ نكردى؟ در پاسخ گفت: پاسخ اين مسأله درنگ وتفكر لازم نداشت، على (عليه السلام) فرمود : همه حل تمامى مشكلات نزد من اين چنين روشن ومعلوم است ونياز به درنگ وفكر كردن ندارد.

٥اراده اصلاح ساختار جامعه.

در اين نوشتار تنها به دو زاويه نيم نگاه ميكنيم:

اصلاح اقتصادى.

اصلاح فرهنگي.

در قسمت نخست (زاويه اول) : همه حاكمان آن روز شبه جزيره عرب وحجاز روحيه سلحشورى وتحكم نظامى را در مردم نگاه داشته و در پي حكومت بودند، چه در كيفيت برخورد حكومتى بامردم، ويا در كشور گشائى، ايشان درامد خود را تنها از راه جنگ وچپاول قافله ها، وگاهاً با دريافت ماليات از توده مردم اداره ميكردند، و لى على (عليه السلام) درپى اصلاح عملى در كالبد جامعه مى انديشيد.

دهها مورد چاه آب كنده و همه آنها را وقف نمود تا فقرا، حاجيان، وعموم مردم از آنها بهره برند، وابو نيزر را آزاد فرمود بشرط آنكه تا ٥ سال به نخلستانهاى على خدمت كند وگماشته اى باشد براى مزارع وچشمه هاى او(ن گ: ٧٢ تن ويك تن ج ٤ ص٤٧). وامروزه به راحتى ميتوان اثر آن را در واژه (ابيار على) در منطقه بين مدينه ومكه جستجو نمود.

هيچيك از حاكمان آن منطقه، ودر سرتاسر سرزمين پهناور اسلام آن روز ( كه معادل ٥٠ كشور اسلامى امروز است) حاكمى ادعا نكرد كه مردم را در امور معيشتى بى نياز نموده است، تنها اين على (عليه السلام) است كه ميفرمايد: در سراسر عراق، رعيت من در نعمت اند، آبشان شيرين وگوارا، نانشان گندم، ودر زير سايه اند ( همان مدرك).

خود نان گندم وغذاى مطبوع وگوشت نمى خورد ودر همان هنگام به همه عنايت ميكرد و ميفرمود: شايد در يمامه (منطقه دور افتاده آن روز كه با كوفه مركز حكومت علي فاصله زيادي داشت) كسى باشد كه طمعى به قرص نان داشته باشد.

واليان (فرمانداران) على (عليه السلام) در شهر هاى دور ونزديك براى فقراء ونياز مندان سفره هاى رنگين پهن نموده وانواع گوشت وماهى را در اختيار عموم ميگذاشتند، كه سفره هاى امام حسن (عليه السلام) و والي بصره در تاريخ شهرت فراوان دارد.

مواليان (برده هاى آزاد شده آن روز كه باكسب وكار خود شخصيت شده بودند) على (عليه السلام) را واسطه قرار دادند (در زمان حكومتهاى بعد از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) وگفتند: عرب ما را به بازى نميگيرد، واز على خواستند با بزرگان كشور ودولت آن روز گفتگو كند تا اينان را در تصميم گيريهاى مملكت شريك نمايند، على (عليه السلام) براى اصلاح جامعه وبرطرف شدن فاصله طبقاتى در جامعه با ايشان رايزنى نمود، اين گفتمان وراى زنى نتيجه نداشت، ناگاه على (عليه السلام) را ديدند خشمگين از جلسه مسجد النبي بيرون آمد وخطاب به مواليان فرمود: هان اى موالي، اينان به هيچ وجه شمارا به كارهاى حكومت نمى نگرند، برشما باد تجارت، زيرا من از پسر عمم رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شنيدم كه ٩ قسم روزى در تحارت است وتنها يك قسم آن در حكومت و ولايت است(همان ص ٣٦).

ودر قسمت دوم (زاويه شماره ٢): در زمان حكومت على (عليه السلام) أغلب مردم فرهنگ خواندن ونوشتن آموختند و در نويسندگى را پيشگام شدند، تا آنجا كه در كوفه آن روز ٤٠ هزار جنگجو بود، از ميان ايشان صدها تن در ساختار فكرى وفرهنگى كوفته نقش روشنگرى داشتند و كوفه مركز تمدن معنوى عربى واسلامى شد.

انقلاب فرهنگى در كوفه درخشيد وهمان سلحشورانى كه در پى غارت وتحصيل مال در تلاش بودند، در عهد و مملكت على (عليه السلام) در پى علم ودانش واقتصاد روانه شدند.

گذشته از فرهيختگان، حتى راه زنان كوفه ديگر غارتگر نبودند و در عين شهسوارى ملكه ثبت وظبط علم يافتند و از خطب على (عليه السلام) كتابها نوشتند. (همان ص ٢٧).

پس اگر بخواهيم در خلاقيت وشكوفائى على (عليه السلام) سخن بگوئيم، شجاعتش در رده بعد از شماره ١٠ قرار مى گيرد.

شكوفائى در جامعه على (عليه السلام) تا آنجا رفت كه توانست مردم تهى دست وغارتگر را به انبوه عالمان وبازرگانان مبدل ساخت.

در زمان على (عليه السلام) كسى مستأجر نبود، بى خانمان نبود، بى كار نبود، كارتن خواب نبود، حتى نهضت سواد آموزى ديگر نياز نبود. وتو خود بخوان حديث از اين مجمل.

نتيجه مفيد:

درپايان مطلب اين نتيجه را به عنوان پيشنهاد به كسانى كه توان انجام آن را درخود ميبينند، عرض ميكنم:

١از مجموع عملكرد وفرمايشات أمير مؤمنان (عليه السلام) استفاده ميشود كه بايد دانشگاههاى كشورهاى اسلامى (البته تحت ضوابطى) دربهاى خود را براى دانش جويان باز نموده وتحصيل را كاملاً مجانى قرار داد.

٢استخدام در اداره هاى حكومتى را متوقف نموده وامور را به بخش خصوصى (البته بانظارت) واگذار نمود، چه اينكه انسانها زمانى خلاقيت دارند كه بدانند خود مالك نتيجه زحمتهاى خويش هستند.

٣برنامه توزيع زمين رايگان (با برنامه ريزى) را آغاز وبه تمامى كسانى كه خانه ندارند، زمين واگذار شود.

٤كميته اى جهت بررسى انجام قوانين حيات بخش اسلام تأسيس نموده وراههاى عمل نمودن به آن را فراهم نمايند.

٥ومهمتر از همه، انسانهارا آزاد پرورش داد واز ايشان آزادگى خواست، چه اينكه اگر مردم معنى آزادگى را نفهمند هرگز نتوانند آن را به جامعه عرضه نمايند. والسلام على من اتبع الهدى.

محمد تقى ذاكرى

١٨ربيع الاول ١٤٣٨

به اشتراک گذاشتن با :