همسرم گریخته است

آخر شب بود، 4 ساعت از نيمه شب گذشته بود، زنگ تلفن به صدا درآمد، گوشى را برداشتم صداى مردى نيمه عرب شنيده مى شد: اقا همسرم فراركرده، مى خواهم طلاقش بدهم

داستانش را از اول تا آخر شنيدم، عاقبت از من خواست همسرش را طلاق بدهم.

دركويت عموما مردم شبهاى ماه مبارك رمضان بيدار هستند، مغازه ها بعد از افطار باز وتاساعت 12 شب بازار مانند روز همه کار میکنند ومغازه دارها عموما سر كارهستند ، متدين ها شب را تا اذان صبح بيدار هستند، تماس گرفتن آن موقع عادى بود.

عموما مردها دركشورهاى ما خودرا صاحب حق مى دانند، نمى توانند فكر كنند ممكن است همسرشان مقصر نباشد، همه، خانم هارا مقصر مى دانند، باوركرده اند زن بايد ساكت بماند، آبرودارباشد، بچه هارا اداره كند، كم وكاست زندگى را تحمل كند صدايش هم درنيايد.

خانمها هم تاقسمى از موضوع را قبول دارند، عموم خاورميانه اينگونه است واختصاص به منطقه معينى ندارد، از كوچكى همه ياد گرفته اند اينگونه باشند، اگرما گاها حرفى دردفاع از خانمها بزنيم مارا غرب زده مى گويند.

شماره همسرش را خواستم، نمى دانستم چه بايد بكنم، عموما خوب نيست روحانى به خانمى زنگ بزند، ممكن است از نظرشرع مقدس مشكله اى نداشته باشد، ولى جامعه نمى پبذيرد.

صبركردم صبح شود، نزديك ظهر زنگ زدم جوياى احوال خانم شدم، خودم را معرفى كردم، گفتم شماره شمارا از شوهرتان گرفتم ولى من روحانى هستم شايد بتوانم كمكى كنم اگر دوست داشته باشيد.

خانم با احترام پاسخگوى سؤالات من بود، مشكل را جويا شدم، معلوم شد:

مرد دست زدن دارد، اهانت میكند، حقوق همسرى را مراعات نمى كند، تنگ نظر است، درپرداخت هزينه زندگى كوتاهى مى كند، هرگاه همسر می خواهد به اقوام وفاميلش گله كند شايد كسى پادرميانى كند، شوهر قبول نمى كند، می گويد تو حق ندارى آبروى شوهرت را ببرى ….

سعي كردم اول ازشوهر اجازه بگيرم باحظور او مطالب بازگو شود، گفتم: توخودت ازمن خواستى درمسأله دخالت كنم، چند روزى وقت گرفت تاتوانستم موافقت اورا بدست بياورم.

جلسه تشكيل شد، همسربااحترام كامل حرفهاى خود را تا آنجا كه حرمت مردلازم بود حفظ شود ملاحظه مى كرد.

من اجازه گرفتم چند شؤال خصوصى كنم، ازدرون، از روابط خصوصى زن وشوهر، خانم اول از شوهر اجازه مى گرفت بعد پاسخ من را مى داد، دانستم مشكل فرهنگى است اولا، واخلاقى است ثانيا، باورهاى غلط زندگى مردم خاورميانه را بهم زده است، به نام دين ستمهاى فراوانى درحق خانمها وآقايان مى شود.

دين عموما طرف درگيرى شده است، خداوند مقصر شناخته شده است، آقايان خدا را مقصر مى دانند كه چرا آنهارا گرفتارموجودى بنام زن قرارداده است، وخانمها خدا را مقصر مى دانند كه چرا اختيارشان را به دست مرد بى شاخ ودم قرارداده است وحق طلاق را به دست اوسپرده است و

از مرد سؤال كردم: شما دوست داريد باقران وارد بحث شوم يا باسخنان رسول خدا(ص)؟

مرد: اختيار داريد، من هردو را قبول دارم.

گفتم: اول از قران سخن مى گويم وسپس از حديث رسول خدا(ص) وامامان برحق به عنوان توضيح قران استفاده مى كنم.

قران وخانواده

درموارد متعدد، خداوند فرموده: ما شمار از يك نفس واحد آفريده ايم.

نفس واحد يعنى شما قابل تجزئه وجدائى از يكديگر نيستيد، تمامى ويژگيها، عواطف واحساسات، جنبه هاى انسانى وحيوانى مشتركى داريد، پس اين جور نيست كه دوموجود باشيد وغيرقابل اقتران.

از همين نفس واحد، جنس مذكر باخصوصيات مردانگى كه لازمه زندگى هم هست، وهمسر به آن خصوصيات نياز دارد، وجنس مؤنث باويژگيهاى خودش كه همه آنها مورد نياز مرد هم می باشد، واگر نبود زندگى ممكن نبود، آفريده ايم.

در آيه هاى ديگر فرموده: ما بين شما(جنس مذكر وجنس مؤنث) مودت ومحبت قرارداده ايم، هرگاه نيازهاى مادى پيش آمد، ما آن را برطرف كرديم وشما، هردو، را بى نياز كرديم.

ساختمانهاى بدن شما را باقابليتهاى مختلف قرارداديم تا هر يك از شما (زوج وزوجه) باتوانائيهاى متفاوت خود گوشه اى از زندگى را برعهده گرفته وامور زندگى را سامان دهد.

توانائى مرد را براى اداره امور اقتصادى خانواده، وزن را براى پرورش ومحکم سازی زيربناى مرد وزندگى آماده ساختيم.

وبه مرد گفتيم: زن امانت است دردست تو، حق ندارى آزارش دهى، بى تكليف رهايش سازى، وبايد با او مدارا كنى، وكشتى زندگى را به سلامت به ساحل برسانى تا همه اعضاى خانواده به سلامت وآسايش كامل مسؤوليتهاى خود را عهده دار باشند

مرد حرفم را قطع كرد وگفت: همه اينها كه شما فرمودى درقران است ؟

گفتم: آرى.

گفت: من هرچى شنيدم گفته اند خدا درقران گفته زن را بزنيد تا آدم شود!

گفتم: اگرما وشما خداوند را عاقل وحكيم بدانيم هرگز چنين نسبتى را به او نمى دهيم، تا چه رسد به اينكه خداوند را خالق عقل وحكمت بدانيم.

واضافه كردم: شما يك گل را درليوان آب وشرائط مناسب نگاه مى داريد تا از زيبائيهاى وجودش لذت ببريد، مگر زن زيبائى ندارد، مگر محرك قواى شهوانى وعاطفى مرد نيست، پس چگونه مى شود تصور كرد گلی که زيرپا له شده به منزل وأهل آن زيبائى وطراوت بخشد.

شوهرپرسيد: خلاصه وظيفه مرد نسبت به همسرش چيست؟

گفتم: خدمت به همسر وافراد خانواده ومحبت بى دريغ.

گفت: وظيفه همسر نسبت به شوهر چيست؟

گفتم: شاخه گلى كه بايد اورا بوئيد، ودركنار لطف ومحبت او آرامش يافت.

گفت: اگر شما اين موضوع را ثابت كنيد الان دست اورا مى بوسم وديگر صداى من درنخواهد آمد.

گفتم: خداوند دوچيز را مايه آرامش در زندگى بشر قرار داده است، يكى حركت شب وروز را درسوره يونس وغافر، وديگرى زن وشوهر را درسوره روم، وآسايش در غير از اين موارد وبا اين عبارت (لتسكنوا) ذكر نشده است.

بلكه درسوره اعراف، آسايش مرد را تنها دركنار همسربودن ذكر فرموده است.

مجلس ما چند ساعت به طول انجاميد أما نتيجه داد وهردو خيلى زود آشتى كردند ومارا درهنگام استجابت دعاها، دعا نمودند….

دنباله دارد

به اشتراک گذاشتن با :