شيشه دودى

براى نزديك شدن به منظور بحث، به دومثال ذيل بادقت فكر كنيم:
 
1-همكارى داشتيم لبنان كه غلط گيرى كتابها را به عهده داشت.
روزي دركنار من بود، دقت كردم ديدم شيشه عينك او تار وكثيف است، باشوخى عينك اورا برداشتم وبه چشم خودم زدم، باوركنيد بسختى ميشد غلطهاى چاپى را رديابى كرد.

2-درنجف سوار تاكسى شدم، شيشه ماشين كاملا تار شده بود، به سختى ميشد راه وجاده را ديد.
به راننده گفتم: چرا شيشه را تميز نميكنيد؟
درجوابم گفت: بين شيشه عينك من وشيشه ماشين سنخيت است.
دقت كردم، تا اون وقت نفيده بودم، راننده عينك پوشيده بود، وشيشه عينك او نيز كاملاً تار بود(!)

اين دومثال زنده را در زندگى زناشوئى بياوريد وبادقت در آن تأمل كنيد.

اگر هريك از زوجين عينك دودى به پوشد، وبا رنگ شيشه عينك بخواهد به قضايا نگاه كنند، چه اتفاقى ممكن است رخ دهد؟

اگر شوهر (يا همسر) بد گمان شود، زود قضاوت كند، نسنجيده گام بردارد، ودهها مثال ديگر، تنها اتفاق ممكن تشكيك در پاكى وصداقت طرف مقابل است، وتشكيك نخستين گام در جهت تخريب زير بناى زندگى است.

در اينگونه حالات بستگى به شيطان دارد كه چقدر وقت صرف كند، واين زوج را به كدامين مسير سوق دهد.

جدا شدن وفسخ زندگى دومين گام در اين مسير است، در اين مرحله كم هستند كسانى كه به آرامى از يكديگر جدا شوند، شايد طى ٤٥ سال كار اجتماعى بعدد انگشتان دست، من نديده باشم كه يك زوج دوستانه مهمترين قرار اد زندگى خود را فسخ كرده باشند.

تنها يك مورد از آنها بود كه از خانه ملكى خود گذشت و همه خواسته هاى همسرش را اجابت نمود، علتش اين بود كه گفت: اين خانم اگر همه چيز داشته باشد، كمتر چشمش به دست ديگران دراز مى شود، و فرزندان من درسختى قرار ميگيرند.
اين طبيعى است خانمهائى كه بخت اول را ناكام مى بينند، كمتر به ازدواج تن مى دهند، مگر اينكه از جهت عاطفى نيازمند باشند، يا اينكه چشم انداز مورد پيشنهادى جديد خيلى زيبا باشد، وگرنه كمتر به ازدواج جديد روى مى آورند، در اين صورت، تنها و تنها عامل مهم، نياز مادى مورد لزوم زندگى است كه سبب مى شود خانمها ازدواج كنند.

وبه قول معروف: مار گزيده از هر طناب وريسمانى هراس دارد.

البته همين مورد نيز خانه خودش را (بعلل سياسى يا اقتصادى) پيشاپيش بنام همسر ش كرده بود،، واگر الان ميخواست آن را از او پس بگيرد، مستلزم پيگيرى دستگاه قضائى طولانى بود.

يك مورد هم درسفر اخير به كانادا ديدم كه تؤرى مطلب را باور داشت كه اگر قرار جدائى شد وعلاجي نبود، خودم از زندگى خارج ميشوم، وهمه را به همسر وفرزندانم خواهم داد.

اما اين مقوله كه مقصر جدائيها خانمها هستند، به هيچوجه مورد قبول نيست، اين ديد، ديدگاه مرد سالارى در جامعه است، زيرا خانمها ازدواج مى كنند تاخوشبخت شوند، برعكس ديدگاه اقايان، كه عموماً ازدواج مى كنند تازندگى تشكيل دهند ونسل آينده خود را به جامعه عرضه كنند.

يعني اقايان مالكانه با جنس مؤث برخورد مى كنند، نه عاقلانه ومستدل، زيرا عموم خدمات غير آشكار زندگى را برعهده بانوان گذاشته واز او توقع دارند همه نابسامانيهاى وجودى وزندگى مرد را تحمل كنند ودم نزنند، شكايت نكنند، اعتراض نداشته باشند.
شايد بهمين دليل است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمودند: جهاد خانمها خوب شوهر دارى كردن است. جهاد يعني تا دم مرگ پيش رفتن، وخوب شوهر دارى كردن، يعنى تحمل فوق العاده از يك موجود بى شاخ ودُم(!)

درمقابل آقايان به خود اجازه ميدهند كه هربلائى را برسر اين خانم بياورند وكسى هم حق اعتراض نداشته باشد.
اگر خانمى شكايت به خودي (پدر، مادر، برادر، خواهر، و…) بكند، فوراً از رفت وآمد منزل فاميل منع ميشود، واگر به دولت شكايت كند، گوئى كفر گفته است.

وبرهمين دليل است، شايد، كه در روايات وكلام فرهيختگان ما خطاب به مرد آمده است كه: زن امانت پروردگار است در دست تو، تلاش كن اين امانت گرانبها را به سلامت به ديار ديگر تسليم كنى.

اين ديدگاه كه دوستانه از يكديگر جداشوند، در كشورهاى غربى به خوبى عمل ميشود، دقيقاً همانگونه كه اديان الهى به تصوير كشيده اند، پس از ازدواج مجدد، باهمسر سابق خود ارتباط دارند، به منزل يكديگر به ميهمانى ميروند، همسران، فرزندان را به احترام به طرف مقابل تشويق مى كنند.
يعنى به فرزندان خود احترام قائل هستند، همسران سابق خود را انسان مى دانند، وبه عنوان يك شريكى كه نتوانستم با أو كار كنم، نگاه مى كنند.

چقدر زيباست كه انسانها يكديگر را انسان بدانند.
٢٩/٧/٢٠١٨

به اشتراک گذاشتن با :