كينه و بدگمانى، گامى در سراشيبى

تصور هاى مثبت ومنفى در زندگى مشخص كننده سلامتى جسم وعقل آدمى است، وبدان وسيله انسانها مى توانند آينده خود را ببينند، ونتائج حاصل از آن را بدست آورد.
درحديثى مفصل از امام صادق عليه السلام، تناقضهاى دنيا ومستلزمات ان باعنوان (جنود عقل وجنود جهل) آمده است، كه ٧٠ صفت از خوبيها را در برابر ٧٠ نشانه از بدى ها قرار داده است، ودر واقع دو رو هاى سكه دنيا را به تصوير كشيده است.
بسيارند كسانى كه در بازار زندگى بازنده مى شوند، وبسيارند كه بامحبت، همه خوشبختى را به خود اختصاص دهند.
درحديث شريف آمده است: الدنيا سوق، ربح فيها قوم وخسر آخرون. يعني دنيا بازاري است كه دسته اى ازمردم برنده، ودسته اى ديگر بازنده خواهند بود.
بدگمانى، نخستين گام بسوى نابودى خود واطرافيان است با درصدى متفاوت، يعنى انسان بدگمان، بيش از ٩٠% به خود صدمه مى زند، و بر أساس گمان غير صحيح، ديوارى از كينه، روى آن بنا مى كند كه با اندكى تأمل و واقع نگرى، مى تواند فوراً واژگون مى شود.
گويند: دو نابينا بايكديگر وبالمشاركة مقدارى انگور خريدند كه باهم بخورند.
وقرار گذاشتند يك دانه، يك دانه مصرف كنند.
يكى از آن دو، به دوست خود بد گمان شد، تصور كرد كه او انگورها را برخلاف قرار داد، دو دانه، دو دانه مى خورد.
بر اساس اين تصور نسنجيده، خود شروع كرد به ٢تا ٢ تا خوردن، وپس از زمانى انتظار به تصور اين كه آن دوست بيشتر مى خورد، شروع به خوردن ٣ دانه ٣ دانه كرد، وپس از اندك زمانى خوشه انگور را برداشته نكند شريك نابيناى او چنين تصميمى گرفته باشد.
درحاليكه اگر اندكى تأمل مى كرد، از كجا معلوم شريك من ٢ دانه مى خورد، آنگاه بهتر مى توانست تصميم بگيرد.
با اين عمل، درست است كه او انگور بيشترى تناول فرمود، أما شراكتى كه اساس قرار داد ودوستى آنها بود، از بين رفت وخيانت را جايگزين اعتماد نمود.
هربازنده اى، چه در كار وتجارت، وچه در زندگى زناشوئى، با چنين مشكله اى روبرو مى شود، وبا تصور اينكه ديگرى سبب شكست او شده است، نخست بدگمان شده وسپس كينه برمى دارد.
درحالى كه با اندكى تفكر وتأمل ميتوان درك كرد كه شايد عملكرد ناهمگون من، خواسته يا ناخواسته، سبب اين تغيير بوده است، نه توطئه شريك.
پس اگر درتجارت باشد، ممكن است درخريد وفروش، از جهت نوع جنس، يا زمان خريد ونحوه نگاهدارى ودهها عنوان ديگر، ويا اخلاق ودانش من در أصل خريد، و… خود سبب اين مشكل شده است.
در زندگى نيز همين مسأله مطرح است.
سالها عشق وفداكارى شريك قربانى يك پيش آمد ناگوار شده وزندگى را متلاشى كرده است، هركس مقصر باشد مهم نيست، مهم اينست كه اگر اعتماد كنم، اول خودم در آرامش قرار گرفته، آنگاه بهتر مى توان باگفتگو واخلاق پسنديده، راههاى باز سازى مشكل را بيابم.
ممكن است من از گردون زندگى خارج شوم، ولى در عوض فرزندانم، كسانى كه به هرعلت در اين زندگى ذى نفع هستند، در آرامش قرار مى گيرند.
زندگى بايد براى همه خوب وخوش بگذرد، نبايد خود نگر باشم تا ديگران در آسايش قرار گيرند، بايد ديگر گرا بود تا شايد خوشبختى من را نيز در بر بگيرد.
خوب است كمى در اطراف خود بنگرم، با دقت زندگى كسانى كه چون من، دچار اين مشكل شدند را با كمى تأمل زير نظر داشته باشم.
زياد بوده وهستند كسانى كه عشق را باخته اند، دنيا به آخر نمى رسد، من نيز بايد راههاى سالمترى پيداكنم، وبراى اين كار بايد خوش بينى را آغاز كنم، و درحديث است: عاتب اخاك بالاحسان اليه. يعنى دوست خود را با نيكى كردن در حقش مود باز خواست قرار ده.
وفراموش مكن، مسلمان آن كسى است كه ديگر انسانها آرامش را در كنار او جستجو كنند.
سخن آخر اينكه در كينه توزى وبى اعتمادى آنقدر تلاش مكن، شايد كه همين شخص، يك روز بهترين دوستان تو بشود.
يك مثل عراقى مى گويد: اى كه چاه مى كنى، مباد كه زياد عميق بروى، چه آنكه ممكن است چرخش روزگار تغيير كرده وتو در آن چاه افتاده شوى.
وبرعكس نيز بسيار بوده وهستند، كسانى كه با سينه فراخ با اين گونه مسائل برخورد كرده وراههاى اينده خود وديگران را با تصويرى زيبا تر ترسيم نموده اند، و بار ديگر شيرينى كام همه را شيرين تر ازگذشته نموده است.
اخلاق خوب وروش پسنديده در برخورد با مشكلات، صدقه ايست كه سودش براى همگان، مخصوصاً بازنده است.
باشد كه عقلى روشنگر داشته باشيم، كه از نورش، ديگران نيز بهره گيرند.

به اشتراک گذاشتن با :