رأى مردم مقدم است بر ولايت فقيه

هرگاه انتخابات نزديك مى شود ( وگاهاً پس از انتخابات) اين موضوع مطرح مى شود كه رأى مردم اعتبار ندارد، زيرا كه نياز به تأييد ولي فقيه دارد، وچنانچه ولى فقيه (انتخابات را) تأييد نكند رأى مردم وصندوقهاى رأى، كلاً فاقد ارزش است.
از همه مهمتر اينكه اين موضوع را به اسلام ربط داده وآن را اصل مسلّم مى دانند.
براى روشن شدن مسأله، نخست از اسلام سؤال مى كنيم وسپس به قانون اساسى كشور مراجعه نموده وحقيقت را جويا مى شويم.
اولاً، وقبل از هر سخنى، اينكه مى گويند ولي فقيه همان اختيارات امام معصوم را دارد، يك مغالطه است، فقيه به جهت اينكه عصمت ندارد، احتمال خطا گفتن يا عمل نمودن را دارد، پس نبايد اين موضوع خلط شود. اين موضوع باجماع فقهاى عظام است، إلا تنى چند كه مجموعاً درتاريخ هزار وچهارصد واندى ساله اسلام ٥ نفر هم نمى شوند .
ثانياً، در تاريخ رسول خدا صلى الله عليه وآله، حتى يك مورد نداريم كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از حق ولايت خود كه در قران كريم ذكر شده در آيه: النبي أولى بالمؤمنين من انفسهم، استفاده نموده باشد.
وآنگهى، در تاريخ دولت أمير مؤمنان عليه السلام (نه روش اخلاقى وتربيتى ايشان)نيز نمى بينيم حضرت هيچگاه برخلاف خواسته مردم (اگرچه ناحق هم باشد) عملى انجام داده باشند، جريان حكميت، مثلاً، باوجود اينكه حضرت كاملاً مخالف بودند، أما خواسته مردم، كه دوراقع رأى  و رفراندم آن زمان بود، و أكثريت به حكميت يك قاضى جاهل وساده لوح رأي دادند، حتى شخص حَكَم (قاضي) را مردم مطرح وتعيين كردند، حضرت تسليم خواسته ورأى مردم شدند.
داستان نماز تراويح نيز شاهد ديگر است، باوجود اينكه درفقه على عليه السلام، نماز مستحبى به جماعت حرام بوده است، با اين حال حضرت اجازه فرمودند، در زمان خودشان، ودر مسجد كوفه، ودرملاء عام ، باوجود اينكه خواسته گروه اقليت هم بود، حضرت اجازه دادند فعل حرامى كه مردم خواسته بودند انجام شود.
ونيز، هنگاميكه فرمان تعيين يك استاندار (مثلاً) را مى نوشتند و أورا به منطقه اعزام مى نمودند، به او مى فرمودند: فرمان من را براى ايشان بخوان، اگر مردم پذيرفتند كه تو بر آنها والى (حكمران) بشوى، تو والى وحكمران آن منطقه باش.
متن عربي: وكان (عليه السلام) اذا بعث والياً قال له ” اقرأ كتابي عليهم فاذا رضوا بك، كن والياً عليهم …. نهج البلاغه وغيره.
ودرنهايت (وعجالتاً) در نامه اى كه امام حسين عليه السلام براى أهل كوفه فرستادند نيز آمده است: فان أبو، أصبر وماتوفيقى الا بالله … يعنى اگر مردم پشيمان شدند ودعوت از من براى اجراى فرامين اسلام را ديگر نمى خواهند، صبر مى كنم.
پس إمام حسين عليه السلام  كه إمام بودند، وبراى امامت كه يك مسؤوليت الهى است نياز به رأى مردم نداشتند، ولى در امور سياسى ومديريتى رأى مردم را حرف اول دانستند.
وختام القول اينكه: فقيه درتمامى امور مقيّد به قران كريم وسخنان خاندان عصمت وطارت است، ليكن إمام معصوم ارتباط مستقيم باوحى داشتند، يا اينكه ازعلوم اولين وآخرين كه رسول خدا به ايشان تعليم فرموده بود استفاده مى نمودند.
١٣ شعبان المعظم
به اشتراک گذاشتن با :