تلويزيون + من

از دير زمان قرار بود خاطرات (تلويزيون + من) را بنويسم ولى موانع فراوان راه را برمن مى بست، اكنون هم مطمئن نيستم كه قابل چاب وارائه باشد، اميد آن دارم كه اقلاً نوشته آن تكميل شود شايد كه مورد استفاده قرار گيرد. ان شاء الله.

امريكا از ديدگاه آن روز من

اواخر سال 2001 بود كه وارد امريكا شدم، دقيقاً 27 ديسامبر، يعنى دوهفته بعد از فاجعه نيويورك، وآنچه هنوز هم معلوم نيست چه كسى آن را به وجود آورده وچه أهدافى در پس پرده بوده وهست، ومن از همان روز –تاكنون- معتقد نبودم كار القاعده ومسلمانهاى باصطلاح تند رو، بوده باشد، من كه فاجعه سينماى آبادان را شنيده واز نزديك از تفاصيل آن آن خبر دارم كه طبق يك فتوى، آن همه آدم با آتش زنده زنده سوزانده شدند را خبر دارم كه براى مصالح سياسى مجموعه اى وبراى زمان معينى بود وتا امروز كه بيش از 30 سال است از ان مى گذرد پرده از آن راز برداشته نشده است، فاجعه نيويورك را هم براى مصالح كسانى مى دانم كه نه تنها دين – بمعناى واقعى – ندارند، بلكه از انسانيت – به معناى واقعى – هم بدور اند.
جو سياسى امريكا عليه مسلمانها متشنج بود، خود مسلمانها هم از ترس خود را نهان مى ساختند، خانمهاى باحجاب، پوشش اسلامى خود را ترك كردند كه مبادا گزندى به آنها برسد، مؤسسات انساني كه با پناهندگان سروكار داشتند به آنها مى گفتند حجاب را برداريد چون ممكن است خطر آفرين باشد وامريكائيهاى متأثر از حادثه ممكن است نتوانند خود را كنترل كنند ودر نتيجه براى شما، حركت با حجاب اسلامى در امريكا خطر داشته باشد.
همان روز، وقبل از سفر كذائى ما از لبنان، ودر فرودگاه بيروت، خانمهاى محترمى كه حجاب كامل خود را برداشتند ومتأثر از همين حرفها، باصطلاح جان خود را نجات دادند، غافل از اين كه نه تنها خطرى در كمين نبود، كه حكم شرعى هم براى رفع حجاب وجود نداشت.
شرعاً اگر يك امر شرعى خطر آفرين شود جايز، وگاهاً ممكن است واجب شود حذف آن، اگر واقعاً خطر آفرين باشد.
همانجا در فرودگاه براى آنها بيان كرديم حكم شرع را، وگفتيم اقلا تا فرودگاه مقصد بپوشيد اگر آنجا احساس خطر كرديد آن را برداريد، وبا همين كار اندك من وخانم، شايد بيش از 10 خانم دوباره حجاب خود را پوشيدند وتاكنون هم آن را حفظ كردند چون خطر واقعى، خيالى واهى بيش نبود، مؤسسات امريكائى هم ترس داشتند، چون در امريكا تبليغات حرف اول را مى زند وهمه باوجود اينكه مى دانند تبليغات ممكن است دروغ باشد، ولى احتياط را از دست نمى دهند وتسليم تبليغاتى كه مى دانند ممكن است دروغ هم باشد، مى شوند مبادا راست باشد(!).
در ذهن كار ملانصر الدين را تداعى مى كرد كه به دروغ گفت سركوچه آش مى دهند، وهنگامى كه ديد جمعيت كاسه بدست مى دوند، خودش هم ظرفى برداشت و دوان دوان عازم سركوچه شد تا آشى بدست آورد.
گفتندش: ملا تو كه مى دانى دروغ است وساخته دست تواست، پس چرا تو هم به آن سو مى دوى؟ گفت: شايد راست باشد!!!

قفص طلائى

آن روز درنظر من امريكا مكان آزادى بود كه ممكن بود در آن كشور ماهم بتوانيم كاردينى انجام دهيم، نسبتاً همان طور هم بود، امروز كه فكر مى كنم چگونه ما غريبه ها با بى زبانى چه اثراتى توانستيم در جامعه ايرانى مقيم امريكا واوروپاى آن روز بگذاريم، تعجب مى كنم.
دركشورهاى ما قفصهاى طلائى درست كرده اند بنام كشور و همه را در آجا زندانى كرده اند، وغرب را هيولائى درست كرده اند كه همه از رفتن به آن هراس داشته باشند.
اين كاملاً درست است كه درغرب ممكن است، دين ما وفرزندان ما درخطر افتد بلكه واقعا هم هست، با اين ضميمه كه ( اگر كار دينى نكنيم وفرزندان ما همچون گله بى چوبان آواره وبى هدف حركت كنند) اين أمر تحقق خواهد يافت، ولى مگر دركشورهاى ما اين مسئله وجود ندارد؟
ايران امروز وارث فرزندان انقلاب است، 30 سال از انقلاب مى گذرد، چرا اينهمه فساد كشور ومردم را دربرگرفته است؟
درعراق وكشورهاى مسلمان ديگر مگر غير از اينست كه بى بندوبارى تمامى خانواده هارا دربر گرفته است؟
اگر ايران وعراق را مثال مى زنم چون كشور ومردم شيعه هستند، ولى درواقع فساد همه جهان را دربرگرفته است ومنطقه خاصى از بى بند وبارى مصونيت ندارد.

مشكل فرهنگى

مشكل اصلى در ايران وعراق وهمه كشورهاى باصطلاح مسلمان، ودرغرب هم، اينست كه ما فرزندانمان را در جو ديني نمى گذاريم، با آنها كار دينى نمى كنيم، اين دولتها وجامعه است كه با آنها كار فرهنگى مى كند، ولذا فرزندان ما ازدين گريزانند، چون از برخى دولتها دروغ باسم دين ديدند وشنيدند، از جامعه هم، ولذا ممكن است جو داخل منزل كاملاً دينى باشد ولى فرزندما از دين گريزان، چون فرزند من نتوانست، ونمى تواند بين اين دو وفق دهد، يا تمييز دهد، از من هم كار دينى نميبيند، و لذا مى رود به همان سوئى كه از آن تعليم گرفته وتربيت شده است.

بركت ماه رجب

درهمان روزها، ودقيقاً درماه رجب بود، من واقايان شيخ صالح هدايتى و شيخ مكى آخوند بازبان روزه وبعد از ظهر در مركز اسلامى الرسول(صلى الله عليه وىله) يلم انداخته بوديم، من غرغر مى كردم كه اين هم امريكا، اقاى شيرازى مى فرمود در آنجا مى تونيد كار كنيد، تبليغ كنيد، باجيب خالى خيلى كارها مى شود كرد و … ناگهان فكرى سراسر وجودم را فرا گرفت، ماكه تلاش نكرديم، شايد هم بشه، ما نبايد منتظر پول باشيم تا اقدام كنيم؟ كى ميگه نمى شود، مگر ما تجربه كرديم؟
تلفن را برداشتم وبه اقاى داور مسؤول تلويزيون رنگا رنگ زنگ زدم.
سلام عليكم
بفرمائيد؟
ذاكرى هستم، با اقاى هدايتى خدمتتان رسيده بودم
امرتون را بفرمائيد
يك ساعت برنامه مى خواهم پول هم ندارم
ممكن نيست، پول ندارى به من زنگ نزن…
وگوشى قطع شد.
دوباره غم وجودم را گرفت، دلم مى خواست يك برنامه تلويزيونى به نام على (عليه السلام) در اين تلويزيون بى بندوبارى كه به همه فحش وناسزا مى داد داشته باشم، در اين جو ناسالم اين شبكه كه عموماً ضد دين بودنش بر مسائل ديگرش مى چربيد، دين هم جا داشته باشد.
ساعتى 500 $ مى خواست وما نداشتيم، چون ما عموماً در تهيه اوليات لوازم ومايحتاج زندگى فرزندانمون هم مشكل داشتيم.

دوباره از جا پريدم وبه داور زنگ زدم…
اقاى داور، يادتونه آن روز كه خدمتتون بوديم شما از مولا علي دم مى زديد ومرتب مى گفتيد: مولام علي ، اقام علي؟
خوب چي شده؟
هفته ديگه تولد حظرت امير است، يك برنامه مى خواهم پول هم ندارم.

سكوت حاكم شد، كمى اميدوارشدم، مولا علي كار خودشو كرده بود، خدا خدا مى كردم نه، نگه، صدا برقراشد: چه روزيه تولد؟
4 شنبه است، من شب چهارشنبه فقط يك ساعت برام كافيه!
باشه ساعت 10 خوبه؟
خوبه ممنونم دستت درد نكنه.
خط قطع شد، من موفق شده بودم، با دوستان راجع موضوع برنامه بحث كرديم، در واقع من تا آن روز جلوى دوربين قرار نگرفته بودم، نمى دونستم چه بايد بكنم، اصلا يك ساعت برنامه زنده چقدر آمادگى لازم دارد، وبه قول معروف: يك من شير چقدر كره دارد؟

اهميت تبليغات

ناگهان فكرى به خاطرم رسيد: دريك همچنين تلويزيونى، فرد بى تجربه اى مانند من با آن شرائط، آگهى لازم ندارد؟
چگونه مردم می فهمند يك برنامه دينى قرار است پخش شود؟
اصولا مردم از كجا بدانند تا اينكه بيننده برنامه من باشند؟
يعنى من طمع داشتم از ميان بيننده هاى اين شبكه كه عموماً همه باخداقهر كرده اند من بيشترين بيننده را داشته باشم، چون هدف من تبليغ از دين بود، من مى خواستم به اون طبقه از مردم بگم آنچه موجب فرارشما از دين شده دين نيست سياست است، حكومت است.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و حضرت على (عليه السلام) و دين تاقبل از انقلاب قداستى در ايران و درفرهنگ ايرانى داشتند، اين گروه از مردم خيال كرده بودند اين دين است كه به مصالح آنها لطمه زده است، ويا اينكه اين آخوندها دين را براى منافع خود مى خواهند، وگروهى ديگر دين را دروغى پنداشتند كه براى منافع آخوندها درست شده ولذا تاكنون هنگامى كه بحث آخوند وحوزه ودين توأم باسياست مطرح مى شود، موضوع حاكميت كليسا (ابرتايت) وداستان گاليله وحركت زمين وخورشيد ومخالفت كليسا و شكنجه هائى كه آن روز كليسا بنام دين مى كرد و …. دراذهان همه مردم زنده مى شود و وضع امروز را با آن مقايسه مى كردند ومى كنند.
احزاب سياسى ومخالفان جمهورى اسلامى هم به اين موضوع دامن مى زدند و جو متشنج موجود را به نفع خودشون آماده مى ساختند.
ومن در اين فكر بودم از اين درياى بى كران تضادها چگونه براى دين بهره بردارى كنم و اصولاً اين بينش غلط را چگونه مى توان عوض كرد.
از طرف ديگر، جمهورى اسلامى هم با چنين برنامه اى كه يك آخوند مجرى آن باشد ودر اين چنين شبكه اى راه پيدا كند، مخالف بود، طى اين 8 سال برنامه من بارها تهديد شدم وازمن خواسته مى شد اين برنامه را تعطيل كنم.

علت ومعلول

از جناب اقاى مصباح گرفته كه مرتب مرا نصيحت مى كرد كه اين شبكه كثيف است ومثل شما نبايد در آن برنامه داشته باشد واين خلاف شرع است و … تا تهديد هائيكه به منزل اقاى شيرازى درقم مى رسيد وبا روشهاى گوناگون همه – دلسوزانه ويا براثر تحريكات مأموران دولت – سعى داشتند اين برامه تعطيل شود.

مارك سياسى ودهها تهمت ديگر بود كه همه روزه متوجه من بود، حتى نيمه متدينها كه بيننده برنامه من بودند (وبعدها برنامه من را ساپورت مالى كردند) هم مى گفتند: حاج اقا شما چرا دراين شبكه فاسد برنامه داريد، نمى شه در شبكه ديگر برنامه تون را بگذاريد؟
عده اى هم مى گفتند: دادن پول به اين شبكه شرعا جايز است؟
ولى وقتى كه انگيزه براشون بيان مى شد اذعان واقرار مى كردند كه ضرورى است، و من با آبروى خود بازى مى كنم تا تنى چند از فراريان از درگاه خدارا با پروردگار مهربان آشتى دهم، وميان آنها وخداوند بزرگ آشتى برقرار كنم.

داستان آگهى

دراين فكرشدم كه يك آگهى از برنامه وزمان پخش آن درست شود تابيننده بيشترى داشته باشم واز اين ساعت مجانى بيشترين بهره ببرم.
به داور زنگ زدم: اقا سلام، مى شه يك آگهى برام درست كنى تامردم بيشترى برنامه را ببينند؟
وصداى گله مند او بود: پول كه نمى دي هيچ، توقع دارى خرجت هم بكنم؟

اينجا بود كه فهميدم براى 30 ثانيه آگهى چه قدر پول لازم است هزينه شود وچند ساعت وقت لازم دارد تا اين نيم دقيقه تهيه شود.

گفتگو طولانى شد، نتيجه اين شد كه من بروم استوديو، 20 دقيقه برنامه اجرا كنم و اين برنامه در طول اين هفته يعنى هر روز تكرار شود.

طرح خوبى بود ومن به همراه 2 نفر از جوانان نزديك، راهى استوديو شدم.

اين اولين باربود كه داخل يك استوديو مى شدم، رنگارنگ درعين سادگى وكمبود امكانات توانسته بود به ايرانيان سرويس دهد.

تجربه تلخ ساعت

جلوى دوربين نشستم، خودم را براى 20 دقيقه آماده كرده بودم، ولى پيش از آن صلوات نذركردم تا بتوانم از عهده كار بر بيام.

داور فقط تلفن را نشانم داد اگر اين چراغها روى دستگاه تلفن روشن شد مال شماست باشما كار دارند، اگر خواستى جواب بدى بدونى، اين را گفت ورفت، ومرا با دهها موضوع وپيش آمد تنها گذاشت.

شروع به حرف زدن من و روشن شدن چراغهاى دستگاه تلفن همزمان شده بود.

افراد زيادى پشت خط بودند ومى خواستند به اين آخوند فحش بدند، حرفها وناسزاها وگله ها زياد بود، براى همه عجيب بود كه رنگارنگ يك آخوند آورده وهمه آنها كه مى خواستند به جمهورى اسلامى فحش بدهند آماده شدند و شد آنچه براى من اقلا پيش بينى نشده بود.

بى آنكه متوجه زمان باشم، سه ساعت ونيم حرف زدم وپاسخ تلفنهاى مردم را دادم وصدها فحش وناسزا شنيدم وباروش خودم برنامه طويل تلويزيونى را ادره كردم وبعدها معلوم شد كه داور در اشپزخانه استوديو برنامه را مى ديد و كيف كرده مى خنديد.

از سوى ديگر براى رنگارنگ خوب بود يك جنجال بپا كند تا مردم دلشون را خالى كنند.
من حتى نمى دانستم بعد از اجراى برنامه، مى توانم از جلو دوربين برخواسته برنامه راقطع كنم يا نه، خيال مى كردم آداب خاصى دارد واول بايد دوربين خاموش شود يا برنامه آگهى يا برنامه ديگرى بايد شروع شود تا بتوان برنامه قبلى را قطع كرد.

داورهم اين برنامه طولانى را هر روز تكرار كرد وهمه براى شب چهار شنبه آماده شدند، افراد به يكديگر خبرمى دادند يك آخوند در رنگارنگ برنامه داره، خبرها پخش شده بود ومن غافل از هر خبر قرار بود با سيل ناسزاها به همه كس وهمه چيز روبرو شوم.

طى اين هفته حوادث فراوانى اتفاق افتاده بود وهركس براى اين آخوند بى نوا خط ونشون مى كشيد، بعدها مى گفتند داور براى اين هفته ازراه آگهى درامد نسبتا خوبى بدست آورده بود.

موضوع مردم دارى درمكتب على (علیه السلام) عنوان بحث من بود، ولى اين بار خط تلفن را باز نكردم وحدود 40 دقيقه حوف زدم ومى خواستم تلفنها را پس از اتمام مطلب بگيرم، برام مهم بود ببينم مطلب چه اثرى در بيننده داشت، وپس از 40 دقيقه اولين خط را بازكردم كه يك فحش آب دار گوش همه را نوازش داد.

بهانه خوبى داشتم تا چند دقيقه هم راجع به نحوه برخورد منطق با افراد وبرخورد افراد با منطق را بررسى كنم وعاقبت تلفنهاى بعدى كاملا لحن سخنشان تغيير پيدا كرده بود وافراد زيادى طرفدار من بودند كه :
-1 روحانى بودن، بمعنى طرفدارى از دولت ايران نيست.
-2 موضوع دين از موضوع سياست جداست.
-3 فحش وناسزا مشكلى را حل نمى كند.
-4 دين فرقى نكرده خدا همان خداست كه از ازل بوده وسياست هم همانند گذشته ناپاكى خودش را حفظ كرده.
-5 وظيفه روحانيت حفظ دين مرم است نه دنياى آنها.
-6 آنچه امروزه بنام دين به خورد مردم مى دهند برداشت افراد از دين است كه ممكن است واقعاً در دين وجود داشته باشد وممكن است نداشته باشد.
-7 دينى كه از منبع أهل بيت وخاندان رسول خدا جدا باشد دين نيست.
-8 قهر با خدا تنها به ضرر بشر است ولطمه اى به خدائى خدا نمى زند.
-9 دورى ما از خدا خواسته دولتها است وما نبايد فريب آنها را بخوريم.
-10 نبايد جهل ونادانى را جايگزين عقل ومنطق كرد.
و دهها موضوع ديگر
يك ساعت برنامه خيلى زود گذشت ودر اواخر زمان برنامه بود كه داور خبر داد كسى يك ساعت برنامه شمارا خريده اگر قبول كنيد.
من قبول كردم ومطالب را دنبار كردم ومجموعاً دوساعت برنامه طول كشيد ومن توانسته بودم حد اقل برنامه مورد نظرم را بيان كنم..
هنوز 5 دقيقه وقت داشتم كه برنامه اينده خودم را مطرح كنم، اعلان كردم من براى تامين زندگى خودم كار مى كنم، تخصص من روانشناسى است واز بيت المال يا حقوق شرعى تأمين نمى شوم. لذا اگر كسى يا كسانى پيدا شوند كه زمان برنامه را بخرند من وقت خودم را مجاناً دراختيار مردم مى گذارم وپاسخگوى مسائل شرعى آنها هستم، ولى خودم قدرت مالى كه بتوانم هزينه برنامه را هم بدهم ندارم.

واين بود مختصرى از داستان سرآغاز برنامه اي كه حدود 8 سال ونيم در رنگارنك ادامه داشت، هشت سال ونيم فحش خوردن وبا اخلاق أهل بيت (عليهم السلام) بامردم روبروشدن.

به مرور مردم با آخوند غير دولتى آشنا شدند، فهميدند همه روحانيت، بلكه حتى يك صدم آنها كارمند ويا وابسته دولت نيستند. روحانيت وحوزه ها استقلاليت خود را دارند و وظيفه آنها فقط حفظ وترويج دين است نه دنياى مردم.
درست است كه اسلام مكتب أهل بيت پاسخگوى نيازهاى بشريت است وبراى همه امور، (زگهواره تاگور) راه حلهائى دارد، ولى هدف نجات ورستگارى بشر است.
آنچه مهم است:
با بى پولى، از يك برنامه ساده بمناسبت تولد، دهها برنامه در زمانهاى مختلف، محرم ١٦، صفر دهه آخر. ايام فاطميه ٣ دهه، ماه مبارك رمضان ٣٠ شب، و هرهفته ودر مناسبتها….. برنامه بود، وبطور متوسط هر سال حدود ٢٠ نفر بودند كه مرتد شده بودند وبا خداى خود آشتى كرده بودند.
خداوند به ساپورت كنندگان وزحمت كشان توفيق روز افزون عنايت فرمايد واز ايشان قبول نمايد.
تاريخ نگارش سپتامبر 23, 2013
تاريخ غلط گيرى نوشتار جولاى 30/2020

به اشتراک گذاشتن با :