وهن مرجعيت (!)

اخيراً دل واپسان ايرانى درخواست ايت الله العظمى وحيد خراسانى مبنى برتعطيل عمومى بمناسبة شهادت امام موسى بن جعفر عليه السلام را وهن مرجعيت دانستند، وبا بوق وكرنا كردن توسط سخنرانان رسمى مقامات بلند پایه، به مقام مرجعيت هتاكى نموده وتاريخ پر از جهاد وتحمل مسؤوليت اين مرجع تقليد را زير سؤال بردند.
درپى اين حادثه، تنى چند از مدافعان حريم اسلام نيز پاسخهائى فرمودند و از مقام اسلام و مرجعيت دفاع نمودند.
كه حقيقتاً قابل ستايش و تقدير است.
اين حادثه براى من يادآور سالهاى نخست انقلاب بود، در زمان رياست جمهورى اقاى بنى صدر و حمايت بى دريغ مسؤولين درجه يك انقلاب از ايشان، در آن زمان حوادثى رخ داد كه موجب وهن حقيقى مرجعيت بود، ولى كسى اينگونه عبارت را بكار نبرد.
گوئى كسى با اين واژه آشنا نبود، يا اينكه اين واژه هنوز كشف نشده بود.

در آن زمان، مرحوم ايت الله العظمى سيد محمد شيرازى موضوع اقتصاد را در درس خود گنجانده بود، زيرا ايشان معتقد بود آنچه توسط اقاى بنى صدر بعنوان اقتصاد اسلامى مطرح شده چيزى جز بازنوسى كتاب سبز اقاى معمر قذافى بيش نيست، وجناب رئيس جمهور وقت چند روايت به آن اضافه نموده بود، وآن را بعنوان اقتصاد اسلامى به خورد جامعه انقلابى ايران داده بود.
لذا، أصل درس مورد استقبال عموم طلاب حوزه و انقلاب شده بود، زيرا تاريخ حوزه هاى علميه چنين موضوعى را در درس خارج فقه خود نديده بود، ليكن تنى چند از عوامل نسبتاً محترم وزارت اطلاعات (دلواپسان) كه لباس شريف امام زمان را پوشيده بودند و در ميان طلاب حوزه به كار نسبتاً شريف جاسوسى اشتغال داشتند، تاب وتوان تحمل مخالفت با مقام رياست جمهورى وقت را نداشتند، وهركس به هرنحو با أفكار ايشان مخالفت مى كرد، فرياد اين دل واپسان برخواسته ودرس را برهم مى زدند، كه آقا ايشان مورد تأييد امام است (!).

گوئى مخالفت بافتواى انديشمندانى چون شيخ مفيد وشيخ طوسى و… بزرگان تاريخ اسلام وتشيع جايز ولى بررسى نمودن انديشه هاى يك مقام سياسى، فعل حرام بود.
آن روز اين مطلب را مرحوم اقاى شيرازى فرمودند: كه اگر كسى مانع اينها نشود، مرجعيتى در ايران رشد نخواهد كرد.
ايشان فرمودند: اينها (دلواپسان) مزدوران طوطى وار ، و عوامل تحكيم جهل در حوزه ها هستند.

در حقيقت اعتراض به يك بحث علمى آنهم توسط نا أهلان، گامى ديگر در جهت وهن مرجعيت بود.

چند سال بعد، ودر يك جلسه خصوصى مرحوم اقاى فاضل لنكرانى گفته بود: علم آقا باعلم من قابل مقايسه نيست، من از آقا اعلم تر هستم (!) وفرداى آن روز همين دلواپسان راهپيمائى نموده و به منزل ايشان حمله كردند، وشيشه هاى منزل ايشان را شكستند، و دفتر را برهم زدند، كه چرا ايشان چنين مطلب درستى را بيان نموده است.

البته نبايد فراموش كرد كه حقيقت وهن مرجعيت زمانى رخ داد كه آيات عظام: شريعتمدارى، خوانسارى، شبير خاقانى، اقا حسن قمى، ودهها مرجع ديگر با طرز فجيعى از دور خارج شدند.
ايشان كسانى بودند كه به نداى مرحوم ايت الله العظمى سيد محمد شيرازى ( كه توسط روحانييون شناخته شده قم از عراق فرستاده شده بود) پاسخ مثبت دادند و باتثبيت مرجعيت امام (در زمان شاه) ايشان را از مرگ حتمى نجات دادند.
آن روزها مرجعيت شيعه معنى ومفهوم وهن مرجعيت را خوب مى دانست. ياد آن روزها بخير
٣٠ رجب المرجب ١٤٣٩

به اشتراک گذاشتن با :