معنى ومفهمو زندگى ؟
واژه زندگى از زنده بودن گرفته شده، اين بدان معنى نيست كه فقط نفس بكشيم وخواسته هاى نفس يابدن خويش را پيروى كنيم.
حيوانات نيز ناخود آگاه مى خورند ومياشامند و بايكديگر ارتباط برقرار ميكنند، وگاهاً بايكديگر جنگ ميكنند.
آنها هم نسبت به فرزندان خود مهربان هستند، براى جفت خود نيز ناز مى كنند وناز ميكشند، قهر وآشتى دارند.
آنچه ما انسانها را بر حيوانات برتر ساخته است دونيروى مهم عقل واختيار است.
عقل قدرت سنجش دارد واختيار آن نيروى نهفته را عملاً بكار ميگيرد.
خداوند مهربان نيز پاداش ومجازات بشر را با اين دو نيروى نهفته مرتبط دانسته وبه اندازه كارآئى آن دو، بهشت ودرجات عاليات، ويا مجازات دوزخ و دره هاى پرُ حرارت را مقرر ميفرمايد.
پس همه ميتوانند زنده بمانند، ولى معنى ومفهوم آن نزد افراد متفاوت است.
هنگامى كه مجرد و تنها باشيم، مفهوم زندگى براى ما تعريف خاصى دارد، ولى آن هنگام كه تشكيل خانواده ميدهيم، ويا اينكه متحمل مسؤوليت مجموعه اى مانند پدر، مادر، خواهر، برادر و…بشويم مفهوم ومعناى زندگى متفاوت خواهد بود.
يك فرد تنها پيش از تشكيل خانواده، ويا پس از سالها زندگى وتربيت فرزندان، معنى ومفهوم زندگى را به گونه ديگرى ميفهمد وبا آن برخورد ميكند.
عشق ومحبت، بغض وكينه و… ميتواند لذت ها ونفرت هارا را نيز متفاوت كند.
انسانها قبلاز آنكه دين داشته باشند، انسانيت را تجربه كرده اند، وبه عنوان يك انسان بايكديگر ارتباط برقرار كرده اند. زيرا كه هر انسانى از زاويه هاى متفاوتى به انسانهاى ديگر مى نگرد وبا آنها ارتباط برقرار مى كند.
هر انسانى خود ميتواند زندگى خود را به شكلى قالب بزند، ولى هنگامى كه بيش از يك نفر شد، ديگر نميتواند براى ديگران تعيين تكليف كند.
اگر هم تامدت زمانى موفق به تعيين تكليف براى ديگران شد، اين پايدار نيست، وبا گذشت زمان ويا درك متفاوت انسانها تغيير خواهد كرد.
ولذا بهتر است خود به اين كار اقدام كنيم، يعنى آزادى خود را در آزادى طرف دوم ببينيم.
البته نبايد مسأله اى بنام آزادى سبب مشكلات بشود، ولذا چنانچه يكى از طرفين بر رأى خود اصرار ورزيد، شما كوتاه بيا، ولى در وقتى ديگر ودريك فضاى دوست داشتنى به او بفهمان احترام به من در واقع احترام به خود شماست، چون هردوى ما آينه براى يكديگر هستيم، زشتى ها وزيبائيهاى هريك از ما دروجود دومى به راحتى قابل رؤيت است.
بعنوان مثال: بسيار ديده شده تو منزل روى مبل يا فرش ميخوابيم (دراز ميكشيم) ناخود آگاه پاى ما بطرف همسر ما قرار گرفت، قصد اهانت نداريم، شايد هم ميخواهيم همسرمان را خوب ببينيم، ليكن اگر سر روى دامن او بگذاريم يا بگونه اى روبروى او قرار گيريم، هريك از روشهاى دوم وسوم ميتواند منعكس كننده محبت واحترام به اوست.
مثال ديگر:
اگر تو فرودگاه يا ميهمانى ويا هرمكان عام، پا روى پا اندازيم درحالى كه كفش يا پاى ما بطرف شخص ديگر است، به راحتى ميتوان درچهره آن شخص آثار كراهت وناراحتى را مشاهده كرد.
همسر ويا فرزند ما نيز به همان اندازه نياز به احترام دارد كه يك غريبه دارد.
اينكه خودى وغريبه در برخورد متفاوت است كاملا صحيح است ولى خودى بيش از غريبه توقع احترام دارد.
پس زندگى يك قالب است كه هر انسانى ميتواند آن را به شكل دلخواه خود بسازد.
اين مثالها درتمامى مراحل زندگى مؤثر است وقابل رؤيت.
نشان دادن محبت واحترام نخستين گام درجهت ساختار زندگى زيبا است.