ادب را از كه آموختى؟

دوستى كه تازه به سفارت در يكى از كشورهاى خاورميانه جهت انجام كارى مراجعه كرده بود، مطلب خود را اينگونه بيان كرد.

چرا بعضى سفارتخانه هاى ما براى كسى ارزش قائل نيستند؟

گفتم: شايد علتش اين باشد كه مجبور هستند كرنشهاى غير عقيدتى داشته باشند.

گفت: يعنى چى؟

گفتم: احترام به ديگران داشتن ناشى از فرهنگ والا ويا باورهاى دينى حقيقى است، ولى همين انسان اگر مجبور شد كسانى را كرنش كند كه به آنها عقيده ندارد، ناخود آگاه رُبات ميشود، واگر رُبات شد فقط آنهائى را ميشناسد كه با خودش سنخيت داشته باشد.

ولذا مي بينيد مردمى بودن در كشور ما يعنى مردم را بكار گرفتن، نه درخدمت مردم بودن، زيرا كه در خدمت مردم بودن تواضع وفروتنى واقعي ميخواهد، نه تضاهر به تواضع.

البته اين حالت ربطى به سفارت يا اداره و يا كشور معينى  ندارد، اين يك فرهنگ غلط است كه از فرهيخته نمايان جامعه به توده مردم رسيده، همانگونه كه فرهنگ مردم دارى از بالا (فرهيختگان حقيقى) به افراد جامعه سرايت مى كند.

ولذا در زمان رسول خدا و أمير مؤمنان (درود خداوند بر هردو باد) مسلمانان چون مردم دارى اين دو بزرگوار را ديده بودن ، با عقيده واخلاص ، جورى عمل كردند كه غير مسلمانان گروه گروه به اسلام رو آوردند، ودر زمان غير ايشان، سردمداران به گونه اى عمل كردند كه مردم گروه گروه از دين خارج شدند.

به اشتراک گذاشتن با :